<strong>وقتی خوکها سلطان جنگل می شوند</strong>

وقتی خوکها سلطان جنگل می شوند

وقتی خوکها سلطان جنگل می شوند

مهدی خوشحال، ایران فانوس، 20.08.2023

تا روزی که جنگل بود و حیوانات دیگر بودند، شیرها به دلایل قدرت فیزیکی و سرعت و خشونت و اتوریته، بر دیگر حیوانات برتری و هژمونی داشتند. به عبارتی، شیرها سلطان جنگل بودند. ولی کم کم در جنگل جدید ورق و معادله قوا دارد بر علیه شیرها و به نفع حیوانات دیگر چون خوکها، بر می گردد.

در بحبوحه جنگ جهانی اول و دوم، دو هنرمند انگلیسی فیلمی ساختند و کتابی نوشتند که به طور سمبلیک هژمونی و برتری خوکها را عیان می کرد. در سال 1936 چارلی چاپلین، فیلم „عصر جدید“ را ساخت و در آن فیلم یعنی سلطه آهن بر انسان و عصر مدرن صنعتی و پیشرفت تکنولوژی، او در ابتدای فیلم مردمی سراسیمه و الینه شده را نشان می دهد که مانند خوکها، رام و بی اختیار، به سر کار می روند و از سر کار به خانه باز می گردند.

جورج اورول، در اواخر جنگ جهانی دوم، در سال 1945، در انگلستان کتاب „قلعه حیوانات“ را نوشت. این کتاب که داستان انقلاب حیوانات اهلی البته به ابتکار خوکها علیه آقای جونز صاحب مزرعه، است داستان مفصلی مابین حیوانات را رقم می زند و قرار بر ایجاد و تداوم عدالت و برابری و رفاه، مابین حیوانات است. ولی در انتهای داستان، خوکها که از هوشیاری بیشتری نسبت به حیوانات دیگر برخوردارند، هژمونی سایر حیوانات را توسط حیوانات دیگر چون سگها، به دست می گیرند و به  پیمان و قراردادهای انقلابی و قانون اساسی خود که به هفت فرمان شهرت داشت خط بطلان می کشند چرا این که خوکها چنین هستند و به تعهد و اخلاق پایبند نیستند.

در ادامه آنچه که در بالا آورده شد، این بار از کشور چین ناراضی سرشناس و برنده جایزه صلح نوبل لیو شیائوبو، کتاب „فلسفه خوک“ را در سال 2010 به نگارش در آورد. این کتاب در فرانسه توسط انتشارات گالیمار به چاپ رسید.

لیو شیائوبو، به طور شفاف „فلسفه خوک“ را با زندگی به سبک و سیاق خوک و زندگی کردن در خوک ‌دانی توضیح می ‌دهد. خوک ‌ها زمانی که از خوردن اشباع می ‌شوند، به خواب می ‌روند و زمانی که از خواب بیدار می ‌شوند، دوباره به سراغ خوردن می ‌روند. زندگی خوکی، در حقیقت دایره ‌ای بسته و تکراری است که در آن همه چیز به سطح نیازهای اولیه و غریزی انسان، تنزل می‌ یابد.

نگارنده این سطور، در پاسخ به نوشته لیو شیائوبو، مقاله ای تحت عنوان „آنان که حسرت خوکها را می خورند“ در آگوست سال 2017 نوشته و اذعان کرده که هم اکنون در جهان ما کسانی دارند زندگی می کنند که „حسرت زندگی خوکها را می خورند“.

در خصوصیات و زندگی شیرها و خوکها، همچنین، شیرها به صورت گله ای زندگی، تهاجم و دفاع می کنند. از گله حمایت می کنند و هر گوشتی را نمی خورند بلکه آن چه را می خورند مابقی را برای کفتارها و سپس کرکسها باقی می گذارند که اینها در مجموع برای بقاء جنگل و بهداشت محیط زیست در طبیعت لازم است. خوکها اما اهل دفاع و تهاجم نیستند و مرزی برای دفاع از خود و خانواده و فرزندان خود ندارند. در خوکدانی زندکی می کنند، می خورند و می خوابند و تولید مثل می کنند و این چرخه زندگی آنهاست. اما همین نیز اگر سودآور نباشد، صاحبان خوکها آنها را ذبح می کنند و به فروشگاهها می سپرند تا مردم گوشت خوک را تناول کنند چون برای صاحبان خوکها، خوکدانی و خورد و خوراک و نگهبانی و امنیت و بهداشت و غیره، هزینه دارد. بنابراین در انتها خوکها را به قصابی می سپرند تا تبدیل به انرژی و زندگی شوند فارغ از این که خوکها هنگام ذبح شدن ترس و هراس شان وارد خون و ژن شان شده و از طریق خوردن گوشت توسط آدمها، وارد خون و گوشت و ژن شان شده و از این طریق بر رفتار و کردار و عادات مردم تاثیر می گذارند. خوکها حیواناتی هستند که همواره سودشان از زیان شان بیشتر است. اینها که آورده شد، مورد کوچکی بود از انتقال خلق و خوی مستقیم خوکها به آدمها، اما از طریق غیر مستقیم نیز که توسط خود آدمها بر علیه همدیگر صورت می گیرد عبارتند از،

شست و شوی مغزی و کنترل مردم از طریق وسایل ارتباط جمعی و تکنولوژی و سایر وسایل مرئی و نامرئی؛ هیپنوتیزم جمعی؛ برده داری نوین در قاموس سرمایه داری جهانی، تنها و بی حرمت شمردن مردم در غیاب خانواده و ارزشهای خانوادگی؛ بزرگ شمردن نیازهای مادی در حد هیستری و بزرگ شمردن مصرف در حد افراط و کوچک شمردن بیداری و بیداری معنوی مردم، و صدها موارد دیگر که از طریق خورد و خوراک و دارو و چشم و گوش و الکتریسته و فرکانسهای بالا و پایین، به مردم تحمیل می شود تا در نتیجه آن همه ی ابزارهای طبیعت را از شیرهای معترض و جسور و بی باک و کم مصرف، بگیرند و آنان را به دست خوکهای ترسو و مطیع و پر مصرف اما سودآور، بدهند.

هم اکنون، خطری که جنگ اتمی و گرم شدن زمین و تبخیر آب و فرازمینی ها و ویروس ها و سنگهای آسمانی به ویژه هوش مصنوی، برای حیات انسانی به دنبال دارند، در مقابل اتوریته و با ارزش شدن زندگی مصرفی خوکها در مقابل شیرها، بسیار اندک است. اولین خطر در مقابل خطرات دیگری که جنگل ما را تهدید می کند، متاسفانه جایگزین و افتادن اتوریته و ارزش شیرها و سایر حیوانات جنگل به دست خوکها است و این ادامه خواهد داشت تا روزی که شیرها و سایر حیوانات جنگل از خواب خرگوشی بیدار شوند و دوباره جایگاه و کرامت خود را بازیابند.

نگاهی به جهان خود بیندازیم و مابین جنگها و اعتراضات سابق و کنونی مقایسه کنیم. در گذشته، اعتراضات مردمی چون انقلابات استقلال طلبانه و آزادیخواهانه از آمریکا تا فرانسه، از مکزیک تا کوبا، از چین تا روسیه، از الجزایر تا ایران، به قدری اصیل و عمیق بودند که کشور آفریقایی به نام الجزایر به خاطر استقلال و آزادی حاضر شد تا یک میلیون نفر کشته بدهد. خروجی این نوع اعتراضات نیز ظهور شخصیت هایی چون چه گواراها و هوشی مین ها و زاپاتاها و آزاد شدن دنیایی انرژی در طبقات فرودست و تغییر جهان بود در حالی که امروز اعتراضات بر محور معیشت و نه منزلت و فضیلت، می چرخد و تولیداتش نیز شخصیتهای بی نام و نشان و هرزروی انرژی هاست.

در مهد تمدن و آزادی که به فرهنگ و دموکراسی شان می نازند ولی در کنار آن استقلال سیاسی و نظامی ندارند، هر روز شاهد اعتصاب و اعتراضات مردمی هستیم که اهم اعتراضات شان نه حول محور فرهنگ و آزادی و کرامت انسان، بلکه جنبه اقتصادی و نژادپرستی و ضد خارجی یافته است. جنگ شان نیز با آن که رهبران سیاسی و نظامی جنگ را به راه انداختند ولی بر خلاف جنگهای سابق، این مردم عادی هستند که سپر بلا و اهرم فشار قرار گرفته و هزینه جنگ را می پردازند.

„پایان“