<strong>اشک مرداب</strong>

اشک مرداب

اشک مرداب

مهدی خوشحال، ایران فانوس، 01.07.2023

مردابی که آن را تالاب نیز می نامند، در عصر جوانی و شکوفایی خود مامن و ماوای صیادان و ماهیگیران و کسانی که از کار و زندگی خسته و به دنبال آرامش بودند، بوده و همچنین ملجاء و محل تولید و تکثیر و حیات انواع گیاهان مردابی و گلهای شقایق و لاله و نیلوفر و آبزیان و ماهیان دریایی و مردابی و پرندگان بومی و مهاجر چون قوی سپید و درنا و سایر موجودات مردابی بود، ولی هم اکنون از مرداب انزلی به جز دو چشم گریان چیز دیگری باقی نمانده است.

مرداب انزلی که مردم بومی آن را مرده آب نیز می نامند، روزگاری حال و احوال دیگری داشت. عمقی مابین پنج تا ده متر داشت و آن قدر وسیع و ذلال بود که مسیر عبور و مرور کالا و مسافر مابین شهرهای حاشیه مرداب بود و  صیادان به همان روش دریا در آن صید می کردند که تقریباً شبیه به دریاچه و محصور مابین شهرها و شهرک های انزلی و غازیان و طالب آباد و حسن رود و خمام و پیربازار و صومعه سرا و ضیابر و رضوانشهر و سنگاچین و آبکنار و بشمن و کلیور، بود. مرداب انزلی همه جزایر سر بر آورده از آب و حتی بخشی از شهر به نام میانه پشته، را به زیر آب داشت.

Incredible photos of “Bander Anzali” during the Qajar period

منابع آبرسانی تالاب انزلی، عبارت بودند از رودخانه هایی که از شمال و غرب به تالاب می ریختند چون این رودخانه ها مثل سپیدرود و زریباف متصل به کوههای شمال و غرب گیلان بودند و در داخل نیز تالاب دارای چشمه های ذلال بود و در نهایت هنگام مد و طوفانی دریا، تالاب توسط امواج دریا سیراب می شد که امروز تقریباً از همه یا اکثر منابع آبرسانی محروم مانده است. تالاب انزلی، از منابع معدنی و پر ارزش برخوردار است و این طبیعت رو به زوال در سال 1354 جزو تالابهای بین المللی در کنوانسیون رامسر ثبت شده است.

عامل و عوامل صدمه و نابودی تالاب در مرور زمان عبارتند از، سم بلاست که علیه علفهای هرز و کرم ساقه خوار  در پنجاه و چند سال پیش در مزارع کشاورزی استفاده شد و پس از ریختن پساب به تالاب باعث حذف و نابودی تقریباً 90% گونه های مختلف هوازی و آبزی شد؛ قایقهای موتوری که جایگزین لوتکا و کرجی شدند؛ فاضلابهای شهری و کشاورزی و صنعتی و رسوبات و تغییر کاربری از منابع طبیعی به مسکونی؛ جاده سازی و غیره می باشند.

همچنین، عوامل نابودی تالاب را به سه دسته می توان تقسیم کرد. اول؛ از سمت شمال و غرب به دلیل کمبود آب و سد سازی بر روی رودخانه ها، دوم؛ در درون تالاب به دلیل رسوبات ناشی از زباله های صنعتی و کشاورزی و خانگی که به دنبال آن بر اثر عدم لایروبی چشمه ها خشکیده اند، سوم؛ در جنوب نیز عامل نابودی تالاب به عقب نشینی دریا و سدی که در مصب ورودی مرداب به دریا، ساخته اند.

اول، از سمت شمال و غرب که به کوهستان نزدیک است، مرداب انزلی از دهها رودخانه کوچک و بزرگ ارتزاق و آبرسانی می شد که به دلایل کمبود آب و سدسازی سالیانه آب کمتری وارد مرداب شده و از این حیث مرداب را به شکل و شمایل امروزی در آورده است.

دوم، ورود روزانه انواع و انبوهی از فاضلاب و زباله های شهری و کشاورزی و صنعتی که از هر طرف وارد تالاب می شوند و رسوب می کنند باعث کوچکتر و کم عمق شدن تالاب شده و رسوبات نیز به دلیل عدم لایروبی، چشمه های زیرزمینی را خشکانده اند. پس از خشک شدن تالاب و هر جایی که زمین خشک می شود، جای گیاهان مردابی را درختان جنگلی مانند سپیدار و صنوبر و بید و توسکا، می گیرند و پس از آتش زدن جنگلها در فصول گرم و به دست عوامل مشکوک خاک به زمین کشاورزی بدل می شود و النهایه پس از کار و تغییر کاربری به زمینهای مسکونی بدل می شوند. زمینهای مسکونی نیز برای مرتفع شدن مانند جاده های کمربندی و محلی، به ضایعات ساختمانی و ماسه های بادی و خاک نیاز دارند، مانند آنچه که در زمین طیاره اتفاق افتاد. زمین طیاره، واقع در شرق انزلی و شامل دهها هکتار زمین سبز بود، زمینی پست و آبگیر و محل چرای حیوانات که مردم محلی به آن بالوم صحرایی نیز می گفتند. بعداً بر اثر تغییر کاربری به زمینهای مسکونی بدل شد که ابتدا از ویلاسازی شروع شد و سپس که زمین خشک و سفت تر شد به آپارتمانهای چهارطبقه و هم اکنون ساختمانهای هفت طبقه نیز می سازند. در اثر عدم احیاء و توجه و هزینه درخور تالاب انزلی، در آینده ای نه چندان دور سرنوشت تالاب مانند زمین طیاره خواهد شد. چون این امر سالهاست که روند خود را آغاز کرده و در حاشیه مرداب که زمین خشک شده انواع زمینهای کشاورزی و مسکونی و حتی شهرکهای مسکونی چون خزرویلای بشمن و شهرک صنعتی حسن رود و دهها شهرکهای مسکونی ساخته شده است.

سوم، از آنجا که تالاب در ابتدا بخشی منفک و همتراز دریا بود و فاصله اندکی باهم داشتند ولی بر اثر کمبود آب رودخانه ها و کوچک شدن تالاب و عقب نشینی دریا، فاصله تالاب با دریا روز به روز زیادتر شد. در گذشته که تالاب در جوار دریا قرار داشت، هنگام مد و طوفانی دریا توسط امواج به تالاب آبرسانی می شد که متاسفانه به دلایل عقب نشینی دریا و ساختن سد و موج شکن در مصب ورودی تالاب به دریا، هم اکنون دریا خاصیت مکندگی داشته و به جای آبرسانی آب تالاب را می مکد.

https://www.iran-fanous.de/?s=%D9%85%D8%B1%DA%AF+%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%A8

مشکل آب که مشکل اول تالاب انزلی است تنها مختص به ایران نیست بلکه مشکل جهانی است. این مشکل باعث شد تا بسیاری از کشورهای جهان به ویژه مناطق گرمسیر فکر تازه ای برای کمبود آب بکنند. در قاره سبز و کشور پر آبی مثل آلمان طی دو سال اخیر با مشکل جدی آب مواجه شده و کمبود آب باعث نابودی بخشی از محصولات کشاورزی شده است تا جایی که کشور پر آب آلمان برای مصرف آب کشاورزان و جنگلداران از منابع آبی سطحی و زیرزمینی، نرخ تعیین کرده است.

با این وجود، مشکلات و بدشانسی تالاب انزلی یکی و دو تا نیست. کمبود آب رودخانه ها، سدسازی روی رودخانه ها، فاضلابهای شهری و کشاورزی و صنعتی، عدم لایروبی و خشک شدن چشمه های زیرزمینی، سدسازی بر مصب تالاب به دریا، عقب نشینی دریا، روئیدن درخت و جنگل شدن تالاب، سوزندان جنگلها برای امر کشاورزی، جاده سازی و احداث کمربندی، تغییر کاربری تالاب به مسکونی و گردشگری، شهرک سازی، رشد فن آوری و صنعت و بالاخره هجوم مردمی که از نواحی گرمسیر ایران به سمت شمال به ویژه گیلان می آیند و درنتیجه زمینهای بکر و جنگلی را گران تر می کنند، تالاب انزلی را در معرض خطر و نابودی قرار داده است که اگر به فوریت برای احیای تالاب چاره ای نشود چه بسا طی سالهای آینده تالاب انزلی به زمین طیاره و جنگلی از آسفالت و بتون بدل شود.

با این وصف، باید امیدوار بود چون که هنوز برای احیای نسبی و بقاء تالاب چاره ای وجود دارد. چاره، اخذ مالیات از کسانی که مستقیم و غیر مستقیم از تالاب سود می برند و منافع دارند. صیادان و ماهیگیران و قایقرانان و کشاورزانی که از آب تالاب استفاده می کنند، مستقیماً از مزایای تالاب استفاده می برند و مردم بومی و گردشگران نیز کسانی اند که در مرتبه بعد از موهبات تالاب استفاده می برند. بنا به نوع استفاده مردمی که از دور و نزدیک و کم و کیف تالاب استفاده می برند، می بایست در این رابطه مالیات حفظ و نگهداری و احیای تالاب را بپردازند تا تالاب انزلی که یک منبع حیاتی و سودآوری و نان آوری برای هزاران خانوار است همچنان پا بر جا و قابل استفاده باقی بماند.

با همه آنچه گفته شد اما این پرسش باقی می ماند، آیا طبیعت از آن ماست یا این که ما از آن طبیعتیم؟ آیا طبیعت را از نیاکان مان به ارث بردیم یا این که به عاریت گرفتیم. تا پاسخ صحیح این پرسشها را نیابیم، برای اصلاح خود و زیست بوم اطراف مان همواره با مشکل مواجه ایم.

„پایان“