<strong>چرا جهان نا آرام است</strong>

چرا جهان نا آرام است

چرا جهان نا آرام است

ایران فانوس، 20.11.2023

این نوشته را تقدیم می کنیم به کودکانی که با فدا شدن در جنگ اخیر باعث بیداری مردم شده اند. مردمی که یاد گرفتند که اگر جراحی و نظام نوین جهانی آغاز گردد و این امور بدون جنگ جهانی، میسر نگردد، با بیرون آمدن از خانه و حضور در خیابان می توانند قطبی تعیین کننده در معادلات آینده جهان باشند. جهانی که در نظام جدید، سلاحی به جز سلاح هسته ای و مردم در خیابان، ندارد.

اما نا آرامی های جهان، در اصل به دو عامل و عوامل کوچک دیگر بستگی دارد. از یک سو، مردم جهان در مواجه با انبوه اخبار و اطلاعات سمعی و بصری که شبانه روز از طریق دنیای واقعی و مجازی دریافت می کنند که اکثر این داده ها غیر واقعی و غیر ضروری اند، واکنش نشان می دهند و اگر واکنش سریع نشان ندهند، داده ها به مرور در ضمیر نا خودآگاه شان ضبط و ثبت شده و به نقطه جوش و تعیین تکلیف و تخلیه در بیرون می انجامد و عامل دیگر اما مربوط به معادلات قوای جهانی است، سهم خواهی به تناسب نیاز و قدرت و بازیگران جدید است.

بیش از سی سال است، یعنی بعد از فروپاشی دیوار برلین، جهان تک قطبی شده است. بسیاری از دولتها و احزاب و گروهها که سابقاً به دلایل مختلف به قطب شرق گرایش و وابستگی داشتند، در اثر منافع و مطامع و تبلیغات و وعده و وعید به غرب تمایل پیدا کردند. اما تجربه جهان تک قطبی که چه بر سر کشورهای فقیر آورد و بروز منابع جدید که اخیراً در جبهه شرق اتفاق افتاد، منابعی مانند سوخت و جمعیتی که قبلاً مصرف کننده و حال تولید کننده اند، جهان کنونی را به چالش و به نقطه جوش و تعیین تکلیف رسانده است و این امور معمولاً در مرور زمان خود را به اشکال مختلف و واکنشهای مختلف نشان می دهد که جنگهای چند سال اخیر در نقاط مختلف دنیا نشان از مواجه شدن با دنیای جدید و نظام جدید جهانی دارد. مانند کسی که آبستن است و می داند که دیر یا زود این مرحله اگرچه با سختی و مرارت اما به هر حال با زایمان و زایش و مرحله جدید، پایان خواهد یافت.

بیداری مردم و چشم گشودن، تنها بعد از جنگ اسراییل و حماس و بمباران بیمارستانها، اتفاق نیافتاد. مردم جهان، به انواع مختلف و به ویژه مردم خاورمیانه، دارند می بینند که پس از جنگ جهانی دوم که اروپای غربی نابود شد، آمریکا جهت پیشگیری از پیشروی جبهه شرق به غرب، طرح اقتصادی مارشال را برای کشورهای اروپای غربی ارائه و اجرا کرد که به واسطه این طرح اروپا کمتر از ده سال به رشد سیاسی و فرهنگی و اقتصادی درخور نائل آمد اما همین آمریکا و کشورهایی مانند انگلستان و فرانسه، چنین چیزی را در خاورمیانه به طور معکوس انجام دادند. از یک سو با ایجاد حکومتهای نوپا و آوردن مهمانی ناخوانده که با ساختار سیاسی و مذهبی و فرهنگی منطقه سنخیت نداشت، از دیگر سو با اهرم نظامی و سیاسی به دنبال کلنگی کردن نوبت به نوبت کشورهای منطقه و تاراج منابع چون سوخت و فروش انواع سلاح، بودند و هر روز که می گذرد مشکلات و مسایل و اختلافات خاورمیانه بیشتر و بیشترمی شوند. لذا در نتیجه چنین تجربه و بیداری مردم و حکومتهای منطقه و با ایجاد و تولید منابع مهم سوخت و انسانی و صنعتی در شرق، چرا این شانس را با تجربه ای بیشتر و هزینه ای کمتر به یکی از قطبهای شرق ندهند که آنها هر جا می روند بدون اهرمهای نظامی و سیاسی، تنها به دنبال رشد اقتصادی و فن آوری و ایجاد کریدورها جهت ارتباطات اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی مردم هستند. یا این که مدیریت منطقه را از حیث حل مشکلات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و مذهبی و ایجاد کریدورها، خود به دست نگیرند.

ریشه نا آرامی های جهانی، نه در جنگ اوکراین و غزه، بلکه در جای دیگری نهفته است و به قول آنتونی گوترش که به نماینده اسراییل در مواجه با جنگ حماس و اسراییل، گفت که این اتفاقات در خلاء رخ نمی دهند.

طبیعی است که هر اتفاق و جنگی یک شبه رخ نمی دهند و این بار نیز مسایل و مشکلات مردم خاورمیانه و جهان حکایت از یک زایمان و تحول مهم و استراتژیک در منطقه و کل جهان دارد.

„پایان“