جهان و دو انقلابی که پیش رو است
20.06.2016مهدی خوشحال، ایران فانوس
واژه انقلاب معمولاً سرنگونی حکومتها و تغییرات سیاسی ژرف و جابجایی قدرت را به اذهان متبادر می کند. اگرچه این نوع انقلابات در قرنهای گذشته توانسته است بر مناسبات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مردم تاثیر بگذارد، اما بشر زمینی همیشه انقلابات سیاسی را تجربه نکرده و نیازمند نبوده است. بلکه بسیاری از بن بستها و نیازها و رویاهای تاریخی بشر زمینی، توسط انقلابات دیگری به منصه ظهور رسیده است. کشف آتش، کاغذ، هواپیما، تلفن، اینترنت و از این دست دستاوردها، خود انقلاب جهانی بودند که زندگی و جان و روح انسانها را از قید و بند رها کرده و در مدار دیگری قرار داده اند. اگرچه به باور کسانی، آتش و تلفن و هواپیما و غیره، در جهان بوده اند، اما نیاز و فهم و دانش بشر زمینی، محدود بوده و به آن درجه از رشد و کشف نرسیده بود.
با توضیحی که داده شد، بشر زمینی طی سالهای آینده و به احتمال زیاد دو انقلاب در عرصه های اقتصادی و فلسفی را تجربه خواهد کرد که هر کدام خواهد توانست مناسبتهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی مردم جهان را تغییر دهد. انقلاب اول، زندگی بدون اسکناس، تجربه ای است که از اروپا شروع خواهد شد. تا دو سال آینده، قرار است اروپا اسکناسهای 500 یورویی را از رده خارج کند و از چاپش صرفنظر کند چون که این نوع اسکناسها معمولاً در روابط کار سیاه و قاچاقچیان مواد مخدر و قاچاقچیان انسان و تروریستها و سایر معاملات غیر قانونی، رد و بدل می شود. ضمناً دانمارک در اولین تجربه، اسکناس را از زندگی مردم خارج خواهد کرد و روابط اقتصادی مردم بر اساس کارتهای اعتباری خواهد چرخید که با تجربه مثبت این کار، به سرعت به سایر کشورهای اروپایی و جهان تسری خواهد یافت. سود و زیانی که زندگی بدون اسکناس، برای مردم و دولتها خواهد داشت، زیاد است و در انبوهی از مقالات و کتاب خواهد گنجید، اما از همین حالا می توان تصور کرد که سودش متوجه نظام سرمایه و ادارات مالیه و بانکها و صاحبان کار و زیانش نیز متوجه قاچاقچیان مواد مخدر و انسان و کالا و تروریستها و بزه کاران و فرصت طلبان و گروههای غیر قانونی و تبهکار خواهد بود. هرچه باشد، بشر زمینی طی هزاران سال اخیر طی معاملاتش با سکه و اسکناس سرو کار داشت و حذف یک باره سکه و اسکناس از جیب و خانه و روابط اقتصادی مردم، از هر حیث و از حیث روانی بر مردم تاثیر خواهد گذاشت و به مثابه انقلابی جهانی همچون اینترنت و شبکه های مجازی، عمل خواهد کرد.
انقلاب دیگر، در حوزه فلسفه و اندیشه است که از امریکا آغاز خواهد شد. سالیان درازی بود که بشر زمینی گمان می کرد، خون راهگشا و مقدس است. اگرچه خون و فدیه در عصر جاهلیت راهگشا و حیاتی بود، اما امروز و به باور علوم انسانی و سایر علوم، جهان درون و بیرون ما را اندیشه و فکر می سازد.
کسانی را می شناسم که امروز هم خون را راهگشا و مقدس می دانند. بعضی از فرقه های مذهبی ارزش خون را آن قدر زیاد می دانند که اگر یکی در حین تصادف، جنگ و یا جایی دیگر زخمی شود و نیاز به خون داشته باشد، تزریق خون غیر به زخمی را حرام می دانند و مرگ را بر اهدای خون ترجیح می دهند. فرقه های سیاسی دیگری هستند که خون را از هر طرف دعوا مایه شکست و پیروزی می دانند و همه هم و غم شان بر ریختن خون خودی و دشمن است. اینها کم نیستند، خون را مقدس می دانند و ارج می نهند و راهگشا می دانند و همه سیاست و آرمان شان بر ریختن خون خودی و دشمن، استوار است و نتیجه دعوا را بدون ریختن خون پذیرا نیستند.
طی سالهای گذشته تعدادی از سرمایه گذاران و نویسندگان و پزشکان و اندیشمندان از حوزه های فلسفه و روانشناسی و شفابخشی و متافیزیک و غیره، همچون خانمها راندا برن، لیزا نیکولز، ماری دایموند و آقایان باب پراکتر، دکتر جو ویتل، جان آساراف، دکتر جان دمارتینی، دکتر دنیس ویتلی، مایکل برنارد بک ویت، جک کنفیلد، جیمز ری، باب دویل، مایک دولی، بیل هریس، دکتر فرد آلن وولف، مارسی شیموف، دکتر جان گری، لی براور، دیوید شیرمر، لورال لنگمیر، دکتر جان گری، دکتر جان هگلین، دکتر بن جانسون، کتی گودمن، موریس گودمن، هیل دوسکین، نیل دونالد والش و دهها محقق و معلم و استاد و سخنران دیگر طی سخنرانیها و نوشتن مقالات و کتابها جملگی بر این باورند که همه چیز از انرژی است. انسان انرژی است و از طریق احساس و فکر به درون و بیرونش ارتباط برقرار می کند و در تعامل با خرد و اندیشه جهانی قرار می گیرد. انسان فرد است و دارای تفکر، اگرچه چگونه فکر کردنش بر محیطش تاثیر دارد و بر اجتماع پیرامونش اثرگذار است.
همه وجود ما و جهان پیرامون ما را ایده و اندیشه می سازد و به قول شاعر ایرانی که گفته است، همه وجودمان اندیشه است و مابقی مشتی استخوان و ریشه است.
در وصف این که جهان کاتالوگ است و انسان محور جهان و هر آنچه را اندیشه کند و از ته دل بخواهد به آن دست خواهد یافت و با اندیشه اش جهان را تغییر خواهد داد، جملگی دانشمندان فوق در این رابطه متفق القولند. انسان قبل از این که تشکیل اجتماع دهد، فرد است و به تنهایی فکر می کند و اگر نیاز خود را در تضاد با نیازهای اجتماع ببیند، به دنبال نیازهای فردی خواهد رفت.
دونالد ترامپ، محصول این اندیشه است. افرادی که بدون حزب و اجتماع، موفق ترند چرا این که اعضای حزبی در حصار محدودیت ها به سر می برند در حالی که افراد بدون حزب و دسته و اجتماع، قادرند از همه استعداد و پتانسیل و امکانات جهانی استفاده کنند. انسان اسیر نیست. اسیر انقیاد و قراردادهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نیست. اگر هست، می تواند نباشد. اگر می خواهد نباشد، باید فکر کند. فکری بدیع و پویا.
با آنچه که در بالا اشاره رفت، به باور من که در حیطه های روانشناسی و جامعه شناسی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نظری ندارم و تنها نظرم را در مورد تروریسم و ترمز روز جهانی ابراز می دارم، تروریسم و تروریستهایی که به دنبال انقلاب جهل و جنون و ترمزی پیش پای مردم جهان هستند و پیشبرد این امور را بدون پول و خون، محال می دانند، اولین قربانیان انقلابات فوق خواهند بود. تروریستهایی که کار نمی کنند و منابع مالی مشروع و مردمی در اختیار ندارند و دائماً با پول سیاه سر و کار دارند، در انقلاب اول کمرشکن خواهند شد و به دنبال حصول و ظهور انقلاب دوم یعنی برتری اندیشه بر خون، تروریستها فاقد سلاح برنده و کارآ جهت جذب و اغفال جوانان خواهند شد و دوران شان به سر خواهد رسید.
„پایان“