زندانیان جداشده در آلبانی را آزاد کنید

زندانیان جداشده در آلبانی را آزاد کنید

زندانیان جداشده در آلبانی را آزاد کنید

مهدی خوشحال، ایران فانوس، 31.01.2023

این مقاله و یادداشت را به بهانه زندانی شدن تعدادی از اعضای انجمن آسیلا و جداشده از مجاهدین خلق در کشور آلبانی، می نویسم و به آنان که غریبانه و با توطئه مشتی بی وطن در زندانند تقدیم می کنم.

مجاهدین خلق که بیش از پنج دهه سابقه فعالیت تروریستی ملهم از یک ایدئولوژی التقاطی دارند خشونت و نفرت همیشه جزو لاینفک ایدئولوژی شان بوده و خواهد بود. زندان، یکی از مظاهر خشونت است که برای مخالفین و اعضای خودی به کار گرفته می شود اما زندان در طی مسیر راه برای مخالفین و اعضای داخلی کم و کیف متفاوت داشته و بستگی به جا و مکانی بوده که سازمان در آن جا حضور فیزیکی داشته است. طبیعی است که مجاهدین خلق تحت حاکمیت نظام سلطنتی و جمهوری اسلامی در ایران، قادر به احداث انواع زندان علیه دشمنان و اعضای متمرد خود نبودند اما در این رابطه از خشونت های مختلف، از کار اجباری و سخت در کارخانه و تا حذف فیزیکی اعضاء در سال 1354 استفاده کرده اند.

در خارج از ایران اما زندان در ابعاد و کیفیت مختلف از ابتدای حضورشان در عراق، شروع به کار کرد. مجاهدین در عراق از دو نوع زندان استفاده می کردند. زندان های عمومی و با رعایت امنیت و زندان های ایزوله و بدون در و پیکر. مجاهدین در طی سال های جنگ از نیروهای نظامی و اسیری که از جبهه ایران به اسارت می گرفتند در زندان های کرکوک یا دبس که زندانی بزرگ و دو طبقه و دارای سه محیط متفاوت برای زندانیان مقاوم و نیمه مقاوم و غیر مقاوم، بود استفاده می کردند که شرحش را خود اسراء بهتر می دانند و در این مطلب کوتاه جای شرحش نیست. اما در قرارگاه های دیگر مجاهدین که معمولاً برای تنبیه اعضای متمرد و ترساندن سایر اعضاء زندان ساخته و ترتیب داده می شد در اصل دو نوع بودند. زندان های عمومی و زندان های ایزوله که فرد زندانی در این نوع زندان از ایزوله مابین سایر همرزمانش به شدت تحت فشار روانی و همزمان تحت حمله و هجوم آتش به اختیاران و سایر اعضای وفادار جهت برائت از بریدگی به سر می برد. زندان ایزوله که معمولاً در داخل پایگاه ها و یا در حاشیه مقرهای نظامی و سیاسی احداث می شد، استفاده چند منظوره داشت و ضمن تنبیه عضو ناراضی همچنین دستان سایر اعضاء را به خباثت آلوده می کردند و باعث ترس و هراس آنان می شدند. خودم طی سال هایی که در عراق حضور داشتم در مجموع سه بار زندانی شدم که اولین بار در پاییز سال 1366 در کردستان عراق و درون یک سنگر زندانی شدم و بار دوم در پاییز سال 1370 در قرارگاه اشرف و درون یک بنگال زندانی شدم و بار آخر در بهار سال 1387 در بغداد و در یک زندان عمومی و انفرادی زندانی شدم. منظورم از یادآوری زندان ها این است که زندانی در مواجهه با زندان ایزوله که تنبیه همه جانبه ی زندانی و همزمان ترساندن سایر اعضای مشاهده کننده است، دهها بار نسبت به زندان عمومی و محافظت شده، تاثیر و شکنندگی دارد. در زندان های عمومی و به دور از چشم و گوش اعضای وفادار، موقعیت و وضعیت زندانی فرق می کند و استانداردها بیشتر رعایت می شود. از زندان اسرای جنگی دبس در کرکوک گرفته تا زندان سال 1363 که بیش از 700 تن از اعضای وفادار جهت رد گم کنی انقلاب ایدئولوژیک اول در پایگاه منصوری کردستان، زندانی شدند تا رهبری مجاهدین تحت سیطره هراس با بدهکار کردن اعضاء کار خود را که همان زن گرفتن به بهانه تسریع قطار انقلاب بود، به پیش ببرد. پس از ده سال از این ماجرا و در سال 1373 دوباره جهت نسق کشی اعضاء، مسعود رجوی بیش از 500 تن از اعضاء را زندانی کرد و در این جا با تجارب هنگفتی که از بازجویان و زندان های عراق اندوخته بود آن چنان بر زندانیان مجاهد سخت گرفت و مورد اذیت و آزار و شکنجه قرار داد که حداقل سه تن از اعضاء زیر شکنجه جان دادند. از یاد نباید برد که در کنار زندان همچنین مجاهدین از دادگاه های نمایشی و بازجویی اعضای متمرد چه به صورت انفرادی و یا در جمع سایر اعضاء استفاده می کردند که فشار روانی چنین دادگاه هایی بر اعضاء کمتر از بودن آن ها در زندان نبود.

به هر حال مجاهدین از زندان استفاده های مختلف می کردند که ضمن ترساندن و بازداشتن عضو از جدایی و بریدگی، سایر نیروهای زهواردرفته و روحیه باخته را مجبور به اطاعت و باقی ماندن در تشکیلات می کردند. در همین مسیر که ارعاب و فشار مقاومت بالا و پر هزینه بود و همه راه های خروج بسته، تعداد زیادی از اعضای ناراضی را ناچار به خودکشی کردند. شاید، در سازمان مجاهدین و طی سالیان مبارزه در خارج از کشور ایران به ندرت عضو سالم و مبارزی یافت شود که حداقل یک و یا چند بار گذرش به زندان های مختلف مجاهدین نخورده باشد. اگر نخورده باشد، می بایست آن عضو یا هوادار به خودش شک کند.

اینها که آورده شد از جنبه عمومی و آن چه که تا کنون دیده و تجربه شده است وگرنه بعضی از اعضای مجاهدین از زندان انفرادی و درازمدت تا به 9 سال نقل می کنند و کسانی که به دولت عراق مسترد شده و اسیر زندان ابوغرب شده اند از ده ها تن افزون تر است. زندانی معروف میرحسین موسوی یکی از عبرت انگیزترین زندانیان زندان ابوغریب بود که مورد تجاوز سایر زندانیان عرب قرار می گرفت و پس از آزادی از زندان و این که اخبارش به بیرون درز نکند توسط سازمان سر به نیست شد و زندانیان دیگری که در زندان های ابوغریب و قرارگاه اشرف، سر به نیست شده و هرگز رد و خبری از آنان به دست نیامده و منتشر نشده است. گورستان مجاهدین در قرارگاه اشرف عراق، گویای تعداد زیادی از گورهای بی نام و نشان است که بی شک آنان جزو ناراضیان بودند.

رهبران مجاهدین از زندان فقط برای اعضای ناراضی استفاده نمی کنند بلکه از زندان دیگران نیز سعی می کنند استفاده بهینه بکنند و زندانی شامل اعضاء و هواداران نیز باشد. از زندان شاه و جمهوری اسلامی در راستای کادرسازی استفاده می کردند و همزمان در محافل غربی زندان شاه و جمهوری اسلامی را سیاه نمایی و خود را مظلوم و مبارز تبلیغ می کردند. در اوج این شامورتی بازی، زندانیان سال 1365 در ایران قرار دارند که مجاهدین خلق در راستای پیشبرد خط ارتش آزادیبخش در عراق، هوادارانی که در ایران به سر می بردند و مخالف آمدن به عراق و پیشبرد خط جدید بودند، آنان را به روش مختلف لو می دادند تا از انبوه زندانی بتوان استفاده مختلف کرد و پس از آزادی تعدادی را به عراق کشاند.

در کنار زندان، جا دارد مورد حمله و هجوم فیزیکی اعضای داخل و خارج را نیز اشاره کنم. یکی از حربه های نسق گیری و تنبیه مجاهدین از اعضای متمرد حمله و هجوم توسط آتش به اختیاران و اعضای بالای سازمان و خود مسعود رجوی است. خودم طی زندگی سیاسی و به فاصله سال های 1357 و 1396 دو بار مورد حمله و هجوم ساواک و مجاهدین خلق، قرار گرفتم که این دو مورد قابل مقایسه با هم نیستند. ضرب و شتم ساواک که در غروب تابستان سال 1357 در خیابان چهارباغ اصفهان اتفاق افتاد بهانه شان تنها متفرق کردن مردم بود اما در مورد مجاهدین خلق که در غروب پاییز سال 1396 در مقابل پارلمان اروپا و توسط گله ای از محافظین مریم قجر، اتفاق افتاد تصمیم شان بر کشتنم بود چون هر گاه که به زمین می خوردم و هوا تاریک شده بود آنان پلیس را صدا می زدند که تروریست دستگیر کردیم و با تحریک و اوباشگری می خواستند تا توسط پلیس مورد اصابت گلوله قرار بگیرم.

مجاهدین خلق، اعضای وفادار و ناراضی را از ایران تا خارج از ایران به دنبال منافع سیاسی و نظامی و این که خط جدیدشان پا بگیرد، مورد سوء استفاده و با همکاری سایر دولت ها زندانی کردند و آخرین مورد آن زندانیانی است که طی ماه های اخیر و با همکاری پلیس و مقامات قضایی آلبانی می خواهند اعضای جداشده و مقاوم را با حربه زندان از میدان بیرون کنند و اعضای باقیمانده را از خروج از مناسبات شان در قرارگاه اشرف برحذر دارند. مجدداً، برای زندانیانی که سالیان دراز مورد انواع و اقسام فشار و اسارت و کار اجباری و دوری از وطن و خانواده قرار داشتند و هم اکنون در زندان آلبانی به سر می برند، آرزوی صبر و مقاومت و آزادی دارم.

„پایان“