نه، به انقلاب و مجاهدین و سلطنت

نه، به انقلاب و مجاهدین و سلطنت

 

                                                       نه، به انقلاب و مجاهدین و سلطنت

آری، به تغییر دمکراتیک

کریم غلامی، ایران فانوس، 26.07.2017

مدتی است در رسانه های اجتماعی و خبرگزاری های فارسی زبان و عامه مردم ایران، فرهنگ جدیدی راه افتاده است و به آرامی همه را آلوده می کند. جایگزینی سلطنت با جمهوری اسلامی، آن هم توسط آمریکا. منشاء این ویروس، رادیو بی بی سی و صدای آمریکا است. متاسفانه عامه مردم بسیار زود فراموش می کنند و یادشان می رود که تمامی بدبختی های مردم ایران سر منشاء آن بی بی سی و صدای آمریکا، است. با بسیاری از ایرانیانی که خودشان را سیاسی می نامند و خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند صحبت کرده ام و سئوال من همواره این بوده که چرا خواهان سرنگونی دولت ایران هستید؟ بطور عام پاسخ این است که در ایران آزادی نیست. البته این پاسخ بسیار سطحی است. وقتی به عمق می رویم، آزادی در کار نیست بلکه خواسته های شخصی است که با قوانین جمهوری اسلامی انطباق ندارد.

به یکی از این خواسته های شخصی می پردازم. این نتیجه صحبتی است که با یکی از ایرانی هایی که مدعی سیاسی بودن را دارد داشتم. وقتی از او پرسیدم، منظور او از نبودن آزادی در ایران چیست؟ چون نمی توان یک تعریف از آزادی داد، زیرا آزادی در دیدگاه های مختلف تعریف های مختلف دارد، همانطور که در کشورهای اروپایی و یا آمریکایی مدعی دمکراسی و آزادی هستند، در کره شمالی نیز همین ادعا وجود دارد. دو محور اصلی نبودن آزادی در ایران، حجاب اجباری و حرام بودن مشروبات الکلی است و نداشتن آزادی جنسی. وقتی من از این دوست سیاسی، پرسیدم که آیا او مسلمان است و به اسلام اعتقاد دارد، گفت آری من به اسلام اعتقاد دارم. در جواب گفتم، طبق قوانین اسلامی حجاب الزامی است و نوشیدن مشروبات الکلی حرام است و روابط جنسی دارای کادر و چارچوب خاص خودش است. دولت ایران، قوانین اسلامی که تو به آن اعتقاد داری را رعایت می کند. بعضا این دوستان سیاسی می گویند که در ایران آزادی فعالیت سیاسی نیست. این حرف می تواند درست باشد، اما وقتی که از این دوستان می خواهم که جزئیات این آزادی های سیاسی را برایم بگویند، هیچ حرف جدی نیست. تنها حرف جدی که وجود دارد می گویند که در ایران انتخابات آزاد نیست. وقتی که وارد جزئیات با این دوستان سیاسی می شوم و می گویم که در ایران انتخابات ریاست جمهوری و پارلمان و شورای شهر، وجود دارد و امسال جمعا 1636 نفر در این انتخابات کاندید شدند و در روز رای گیری بیش از 40 میلیون نفر به پای صندوق های رای رفتند و وقتی می پرسم که مشکل اساسی کجا است آیا این انتخابات محسوب نمی شود، پاسخی نیست. از نظر من، یکی از غیر دمکراتیک ترین انتخابات در دنیا انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا است، دو حزب جمهوری خواه و دمکرات آمریکا، این انتخابات را قبضه کرده اند و هیچ فردی غیر از این دو اجازه راه یابی به انتخابات را ندارند.

وقتی این دوستان سیاسی به آخر خط می رسند، می گویند که آنها با اصل ولایت فقیه مشکل دارند و خواهان سرنگونی هستند. وقتی می خواهم که جزئیات این خواستگاه را توضیح بدهند، بطور واقع چیز چندانی وجود ندارد. وقتی که می پرسم چگونه می خواهی این ولایت فقیه و یا جمهوری اسلامی را سرنگون بکنی؟ و چه چیزی را می خواهی جایگزین آن بکنی؟ این دوستان سیاسی در یک پارادوکس جدی گیر می کنند. عمدتا منتظر حمله آمریکا و سرنگونی دولت مرکزی ایران به دست آمریکا هستند. البته وقتی که مطرح می کنم که این یک وطن فروشی است و خیانت به ایران است و وقتی که مطرح می کنم کشورهایی که به دست آمریکا حکومت مرکزی شان سرنگون شده است با چه فاجعه ای روبرو شده اند مانند عراق و افغانستان و غیره، برای حفظ چهره خودشان تلاش می کنند که آن را پنهان بکنند و بلافاصله مطرح می کنند که خواهان تغییر مسالمت آمیز هستند. البته آنها هیچ ایده ای ندارند که این تغییر مسالمت آمیز به چه شکلی انجام بشود. اما اساسی ترین سئوال، چه کسی و یا چه چیزی را می خواهید جایگزین کنید؟

از آنجایی که مجاهدین بسیار آبرو باخته هستند کسی تلاش نمی کند که آنها را جایگزین جمهوری اسلامی بکند، بجز مزدورها و جیره بگیر های خودشان. این روزها مشروطه خواهی مد شده است. اما بطور واقع مشروطه چیست؟

واژه مشروطیت در اوایل قرن بیستم از ترکی عثمانی وارد زبان فارسی شد. گسترش این اندیشه جدید در ایران بعدها به جنبش مشروطیت منجر شد که قدرت مطلقه شاه را محدود ساخت و آن را منحصر به حدود قانون اساسی قرار داد.

جنبش مشروطه خواهی در دوران قاجار شکل گرفت و نهایتا این جنبش با امضاء کردن فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه قاجار در سال 1285 به ثمر رسید. هر چند که این دوران چندان به طول نه انجامید و نهایتا در سال 1287 با به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه به پایان رسید. جنبش مشروطه در دوران خود یک جنبش پیش رو و مترقی بود که هر چند به مدت کوتاه به سلطنت مطلقه قاجار پایان داد. اما در این دوران، مشروطه خواهی یک تفکر عقب مانده و بسیار کهنه است چنانکه امروزه به دولت انگلیس بخاطر حفظ سیستم پادشاهی انتقاد می شود، هر چند که انگلیس دارای یک حکومت دمکراتیک است.

مشروطیت نوعی از حکومت پادشاهی است که مشروط به قوانین و پارلمان است اما، پادشاهی، نوعی حکومت در دوران فئودالی است، قرنها است که دوران این نوع حکومت ها به پایان رسیده است، هر چند که امروزه در بعضی از کشورها به دلیل عقب ماندگی اجتماعی و سیاسی آنها این نوع حکومت ها حاکم هستند. سلطنت طلبها، تحت نام های مختلف مانند مشروطه خواهی، به دنبال بازگرداندن حکومت پادشاهی به ایران هستند. مشروطه خواهان می گویند که می خواهند شاه را به عنوان رهبر به قدرت برسانند و قدرت او مشروط به وجود پارلمان و غیره است. پرسش اینجا است که چه چیزی تغییر می کند؟ هم اکنون حکومت ایران دارای یک رهبر به نام ولایت فقیه است که در کنار آن این حکومت دارای پارلمان و رییس جمهور و استانداری و شهرداری و بسیاری ارگان های دیگر کنترل قدرت است. تنها خواسته کسانی که خواهان انقلاب و سرنگونی هستند، رسیدن آنها به قدرت و حاکمیت و پول است و خواسته مردم ایران جایی در کنار آنان ندارد.

پیش رفت و تغییر دمکراتیک همواره به سود مردم بوده اما طبق تجربیات چه ایران و چه سایر کشورها، انقلاب و سرنگونی به ضرر مردم تمام شده است، همواره در پی تغییر و سرنگونی خشونت آمیز، ظهور دیکتاتور ها بوده است. بنابراین، نه به انقلاب و نه به مجاهدین و نه به سلطنت و مشروطه، آری به تغییر دمکراتیک و پیش رفت و شکوفایی ایران.

„پایان“