!دادگاه حمید نوری در آلبانی
عبدالکریم ابراهیمی، ایران فانوس، 08.11.2021
داستان محاکمه حمید نوری و انتقال دادگاه جهت شنیدن صحبت های شهودی که در تشکیلات رجوی زیر یوغ و استیلای تمام عیار ایدئولوژی منحط بی هویت کردن اسیران زیر دیکته تشکیلاتی روباه صفتان گرداننده فرقه در کشور آلبانی، یک جوک است و واقعیت یک زد و بندی را نشان می دهد که اربابان این فرقه برای فشار آوردن بر ایران جهت امتیازگیری و نیز دمیدن در کالبد بی جان فرقه جهت به رخ کشیدن آن است.
بهانه و مظلوم نمایی رجوی جهت نفرستادن شهود به کشور سوئد محل برگزاری دادگاه و مجبور کردن دادگاه برای انتقال به آلبانی دو هدف را دنبال می کند.
هدف اول و مهمترین آن ترس رجوی از فرار و برنگشتن نفرات به زیر یوغ تشکیلات رجوی است که رسوایی برای رجوی به بار می آورد و دوم اینکه دست بالا و برنده ای داشته و آمدن دادگاه جهت استماع صحبت های شهود که دیکته و نوشته شده در دستگاه پیچیده تشکیلاتی رجوی است هم دادگاه را فریب خواهد داد و هم جان تازه و نفسی به فرقه تزریق میکند و از این طریق خوراک تبلیغاتی و شیطان سازی برای منحرف کردن افکار عمومی و نیز مغزشویی نفرات تشکیلات که به مدت زیادی مشغول و سرگرم این پروژه به اصطلاح پیروزی به زعم رجوی برای افرادش که در یأس و بلاتکلیفی و فشار و نارضایتی به سر می برند خوراکی فراهم کند شاید چند صباحی دیگر بر عمر نکبت خود بیافزاید.
این دادگاه از نرم و روال عادی بیرون رفته و سیاست بر عدالت چیره شده است. به نظر من جنایاتی که بعد از عملیات فروغ جاویدان در ایران صورت گرفت دو طرف داشته و دارد یکی محرک آن جنایات و یکی بانی آن. از ابتدای انقلاب ضد سلطنتی هم همین بوده است یک جنایتی صورت می گرفت در مقابل جوابی داده می شد که هر دو مردود و ضد انسانی و ضد بشری بوده و هستند.
در مورد کشتار بعد از حمله رجوی به ایران و به کشتن دادن نیروی خود و نیز کشتن مدافعین سرزمین ایران هم همین واقعیت برجسته است و در مقابل هجوم وحشیانه رجوی با همدستی صدام حسین به ایران باعث شد که حکام ایران نیز دست به چنین کشتاری بزنند که قطعا رجوی هم سهم همردیف آن ها در این جنایات دارد و اگر قرار است یکی از مسببین چنین جنایاتی محاکمه شود رجوی هم باید خود را آماده این واقعیت کند که دست خونین شما هم در برابر عدالت رو خواهد شد. این قدر در آلبانی به خاطر این اتفاق بالا و پائین نپر، نوبت رسیدگی به جنایات شما هم خواهد رسید.
به قصه کوتاهی گوش کنید که با گوش خود در سال ۱۳۷۷ در قرارگاه بدنام اشرف در عراق از زبان یکی از فرزندان رده بالای سازمان شنیدم.
بعد از سری نشست های رجوی مرتبط با سرنگونی و آموزش های لازمه یک شب من و این دوست با هم هم پست بودیم و به مدت یک ساعت و نیم اطراف مقر نگهبانی می دادیم از همان ابتدا بحث باز کرد که چرا اینقدر روزها توی خود هستی؟ مشکل چیه؟
من داستان طولانی شدن و فریبی به اسم سرنگونی و مبارزه ریز توضیح دادم که بحث به محفل کشیده شد و در ادامه گفتم که من سال ۱۳۷۳ در زندان همین قرارگاه بودم دیدم که چه شکنجه هایی در این سازمان نسبت به نفرات انجام میشه و چه نفراتی سر به نیست شدند و اسم نفری که زیر شکنجه کشته شده بود به او گفتم. در جواب اصلا تعجب نکرد و عادی گفت مگر شما الان میدانید که وقتی از شکنجه های رژیم صحبت می شود در سازمان بالاتر از آن، تست و انجام گرفته است.
بعد ادامه داد و با من هم دردی کرد و گفت، ببین من هم مجبور به تن دادن و ماندن در این جهنم هستم شما که میدانید من پسر کی هستم ولی از مادر مرحومم چیزی نمی دانید.
من توی ایران کوچک بودم که مادرم اعدام شد اما بعداً مسئولین سازمان با افتخار برایم توضیح می دادند که چطور از مادرم برای شناسایی افراد و مغازه دارهای طرفدار رژیم و نیز حمل سلاح استفاده می کردند که آن ها را ترور کنند حتی از مادرم به عنوان حمل سلاح استفاده می شد که در محل قرار، سلاح به نفر داده می شد و ترور صورت می گرفت و رژیم هم این ها را می گرفت اعدام می کرد. مادر من را هم چنین به کشتن دادند. ادامه داد، من تا قبل از فروغ جاویدان هم توی همین ایدئولوژی پوچ رجوی غرق بودم. اینگونه بودم که اگر یک پاسدار با زن و بچه کوچک شان جلویم ببینم اول بچه کوچک را تیکه تیکه می کنم بعد پدر و مادرش را تیرباران می کنم. هر چند که سنم کم بود اما تشخیص خوب می دادم بعد از این داستانها ی واقعی که شنیدم و بعد از عمیلیات فروغ که همه را به کشتن دادند من شکستم و روحم خرد شد و همان کینه ای که نسبت به زن و بچه پاسدار داشتم الان به رهبری و بالای سازمان دارم و می دانم مقصر اصلی در مبارزه ما با آخوندا فقط و فقط رهبری و مسئولین سازمان بودند که برای اهداف پوچ خودشان نفرات را به کشتن می دادند و حول آن تبلیغات مظلوم نمایی می کنند.
من بهش گفتم، یعنی بابات هم جانی است در جواب گفت، از بابام بیشتر از رجوی بدم میاد. گفتم چرا؟ مگر در نشست ها نمیاد پیش ات و با هم گرم می گیرید؟ در جواب گفت، این ظاهر قضیه است در دلم کینه ای که از بابام دارم خیلی زیاد است. باعث ریخته شدن خون تمام این اعدامی ها در ایران رهبری و فرماندهان سازمان میدانم.
یادآوری این خاطره، مصداق این است که رجوی لعنتی شما هم از جنایاتتان در امان نخواهی ماند و زودتر از آنکه فکرش را بکنی دست عدالت یقه ات را خواهد گرفت و آن روز دیر نخواهد بود. به امید محاکمه همه جانیان و مسببان کشتار مرم بی گناه.
„پایان“