خاتون

خاتون

خاتون

مهدی خوشحال، ایران فانوس، 05.11.2021

سریال خاتون، در ایران ساخته شد و امسال در تلویزین تا قسمت هشتم پخش شد. این سریال تاریخی، مقاومتی و عشقی را تینا پاکروان کارگردانی کرده و نوشته است. کارگردان، این فیلم را به کسانی که برای ایران زمین شجاعانه جنگیدند، تقدیم کرده است. بازیگران این سریال، نگار جواهریان و اشکان خطیبی هستند و موسیقی متن نیز توسط کیهان کلهر، اجرا شده است. خاتون، به ماجرای اشغال ایران توسط بلشویک ها در سال 1320 شمسی و در مناطقی از شهرهای گیلان چون رشت و انزلی، می پردازد زمانی که کشور ایران در جنگ جهانی دوم از جنوب توسط انگلستان و از شمال توسط کمونیست ها، اشغال شد و همزمان دچار قحطی و مرگ و میر ناشی از بیماری هایی چون وبا و تیفوس، بود.

خاتون، از تکنیک ها و ظرافت های خوبی برخوردار است و کارگردان می داند که دوست و دشمن را با چه هیبت و لباس و شخصیت و رنگی، نشان دهد. اگرچه سریال مانند هر نوشته و داستان و فیلمی، کم و کاستی های منحصر به خود را دارد مثلاً در اوایل فیلم که به علت خیانت یک سرهنگ نظامی افراد زیادی از جمله یدالله بایندر، در انزلی و در مصاف با قوای روس کشته می شوند اما نویسنده و کارگردان بایست بدانند که ناخدا بایندر، تنها شخصیت فیلم است که کوتاه نشان داده می شود اما مردم آن نواحی هنوز مقاومت ناخدا بایندر و برادرش امیر غلامعلی بایندر، که همان زمان در درگیری با قوای انگلیس در بوشهر کشته شد را در خاطرات خود زنده نگهداشته در حالی که بسیاری از اتفاقات آن روز را از یاد برده اند. به هر روی، سریال همین که به موضوع حساس و تاریخی اشغال ایران از جانب متفقین، ورود خوبی داشته از بسیاری جنبه ها دارای کارنامه خوب و مثبت است اگرچه در انتها از اهمیت تاریخی و مقاومتی، فیلم کاسته می شود.

سریال خاتون، تنها به تاریخ نمی پردازد بلکه همزمان بسیاری از مسایل نظامی، مبارزاتی، خدمت و خیانت و همچنین دوست و دشمن را بر صفحه تلویزیون آورده است که به نظر با سایر سریال های ایرانی متمایز است.

خاتون، با این که یک سریال جدی، قوی و ضد اشغال است در ابتدای فیلم که یک سرگرد و سرتیپ نظامی در زندان به سر می برند و با هم مشغول بازی شطرنج هستند، موقعیت آن روز اسفناک ایران را تشریح می کند و از زبان سرتیپ، می گوید، وقتی شاه کیش می شود و وزیر کاره ای نیست آن گاه این وظیفه پیاده است تا دست به کار شوند. بعد از این دیالوگ، فیلم یک بار دیگر زندان و صفحه شطرنج را نشان می دهد اما از سرنوشت سرتیپ نظامی خبری نیست و سریعاً به موقعیت سرگرد شیرزاد ملک، می پردازد و در ادامه ی سرنوشت این سرگرد جوان، نشان می دهد که مرز مابین خدمت و خیانت بسیار باریک است و اگر کسی فریب موقعیت و ترفیع را خورد و فریب دشمن را خورد، در ابتدا خود سپس مردم و خانواده و حتی عشقش را از دست می دهد و احیاناً در مقابل آنان قرار می گیرد چون که مردم در مسیر زمان مدام در حال تغییرند به ویژه در مقابل دشمن حساس هستند و با خائنین همواره مرز دارند.

خاتون، شاید مهم ترین و زیباترین بخش آن مربوط به تغییر و دگردیسی شخصیت و مرام سرگرد جوان باشد که از جانب روس ها به درجه سرهنگی رسیده است. زمانی که یک نظامی به خاطر وطن و مردمش لباس رزم می پوشد و در حال دفاع از آب و خاک و مردمش است و همزمان جان و خانواده و حتی فرزندش را به خطر می اندازد، اما نباید دسیسه و تطمیع دشمن را دست کم بگیرد و از خود و مردم جدا شود که اگر از خود و مردم جدا شود، به خاطر ترفیع یا ترس عقب نشینی کند، دیگر بازی و انتخاب دست خودش نیست اگرچه همچنان خود را نظامی و خادم مردم بداند.

در اواسط فیلم هر چقدر فشار و زور بیگانه زیادتر می شود، مبارزه و مقاومت نیز اوج می گیرد و خاتون قهرمان داستان، که در ابتدا یک زن عادی بود با پشت سر نهادن همسر خود سرهنگ شیرزاد که متهم به خیانت به مردم و مقاومت است، به صف مبارزین می پیوندد. در کنار مقاومت مبارزین همچنین کارگردان سریال خاتون رسم مهمان نوازی و فداکاری مردم را در شرایط سخت قحطی از یاد نمی برد زمانی که از پناهندگان لهستانی مراقبت می کنند و آن چه که خود دارند از آنان دریغ نمی کنند.

در قسمت های هفتم و هشتم سریال، قهرمان داستان خاتون، در حین فرار از رشت به تهران است که با مصیبت و خطرهای زیاد مواجه می شود. او پس از این که به کمک ارمنی ها همراه جمعیت لهستانی ها عازم تهران است مابین راه مورد تفتیش و بازرسی سربازان روس قرار می گیرد و در حالی که زخمی می شود از کاروان فرار می کند اما خوشبختانه مبارزین مابین راه او را پیدا کرده و تحویل زنی شجاع به نام قدرت، می دهند که قدرت نیز از بازماندگان جنبش جنگل است که همسرش را در جنبش جنگل از دست داده است. این جا نیز کارگردان به عمد یا به سهو سریعاً از تاریخ و ماجرای جنبش جنگل، عبور می کند.

خاتون، به دنبال فرار از جنگ و عشق از دست داده و رسیدن به تهران، مابین راه و در مسیر قزوین به تهران، به جوانمردی به نام رضا که راننده حمل آذوقه است برخورد می کند. رضا در فصل جنگ و اشغال و قحطی، نقش رابین هود را به عهده دارد و با رضایت و جوانمردی به خاتون کمک می کند آن هم زمانی که قوای انگلیس به بار و توشه رضا شک می کنند و رضا مورد سوء قصد و خطر قرار می گیرد، دوباره این خاتون شکست خورده است که دست به اسلحه می برد و رضا را از مرگ حتمی نجات می دهد. سرانجام، پس از ساعتی دلهره آور و سردرگمی، خاتون به تهران و تحت تسلط قوای متفقین می رسد.

خاتون وقتی به کمک رضا به تهران می رسد هنوز از شر خائنین و جاسوسان در امان نیست. او زمانی که توسط دایی متمول و قماربازش در هتل پرشین تهران، سکنی می گزیند، ناگهان سر و کله کمیسر روسیه پیدا می شود. کمسیر روسیه، خاتون را تنها یک طعمه فراری و مجرم نمی بیند بلکه او به خاطر عقده حقارتش در مقابل شجاعت خاتون، به هر قیمتی به دنبال به دست آوردنش است. کارگردان، برای دومین بار در سریال نشان می دهد که دشمن تنها تشنه آب و خاک ما نیست بلکه هر گاه دستش برسد به ناموس ایرانی تعرض می کند.

باید ادامه سریال را دید و قضاوت بهتری داشت. با این امید که ادامه سریال مانند ابتدا همچنان از تاریخ و مقاومت مردم ایران زمین نقل کند. با این وجود، همان طور که نویسنده و کارگردان سریال خاتون را به جنگاوران شجاع ایران زمین تقدیم کرده است، جا دارد به تینا پاکروان به خاطر سریال زیبا و با ارزش خاتون، تبریک و تهنیت گفت.

ادامه دارد