ترور چند مرد شماره دو القاعده در تهران

ترور در تهران: چند „مرد شماره ۲ القأعده“ باید کشته شوند تا بهانه حمله نظامی به ایران بدست آید؟ محمد سهیمی

مقدمه

سرانجام انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برگزار شد، و آقای دانالد ترامپ از آقای جو بایدن شکست خورد. تا زمان نوشتن این مقاله آقای ترامپ هنوز شکست را رسما قبول نکرده است، و از طریق توییت‌های خود میکوشد حامیان خودرا تحریک کرده و در عین حال مشروعیت انتخابات را زیر سوال برد. این شکست غم سنگینی‌ را بر دل اپوزیسیون قلابی ایران — آن بخش از اپوزیسیون که طرفدار تحریم‌های اقتصادی، حمله نظامی و حتی حمایت از تجزیه طلبی است — بجا گذاشته است. آقای ترامپ آخرین امید این اپوزیسیون برای ادامه تحریم‌های غیر قانونی، غیر اخلاقی‌، و سادیستیک آمریکا علیه مردم ایران بود. در عین حال، هنوز انتخاب آقای ترامپ قطعی نشده بود، سردمداران عاقل تر این بخش از اپوزیسیون فاصله گرفتن خود از آقای ترامپ را آغاز کردند، و برخی‌ دیگر، بخصوص در جنوب کالیفرنیا، فحاشی به مخالفان ترامپ را ادامه دادند.

ولی‌، مثل همیشه، آقای ترامپ غیر قابل پیش بینی‌ میباشد. دو خبر مهم درباره ایران در طول دو هفته گذشته انعکاس بسیار زیادی داشتند، که هردو توسط روزنامه نیویورک تایمز منتشر شدند. خبر اول مربوط به ترور یکی‌ از رهبران القأعده توسط موساد اسرائیل بود که ادعا شد در مرداد ماه اتفاق افتاده بود. در دومین خبر نیویورک تایمز گزارش داد که روز پنجشنبه ۱۲ نوامبر آقای ترامپ با مشاوران امنیت ملی‌ خود درباره حمله نظامی به ایران مشورت کرده است، و از آنها نظراتشان را پرسیده است. موضوع این مقاله بحث درباره این دوخبر، صحت آنها، و نتایج احتمالی‌ آنها میباشد.

ترور „فرد دوم القأعده“ در تهران

روز جمعه ۱۳ نوامبر نیویورک تایمز گزارش داد که اسرائیل با کمک نوکران داخلی‌ خود مردی که ادعا میشود „فرد شماره ۲ رهبری القأعده“ بود را روز ۷ اوت گذشته، حدود سه ماه قبل، در تهران در خیابان پاسداران در نزدیکی‌ محل زندگی‌ خود به همراه دختر ۲۷ ساله او ترور کرده است. نام این مرد عبد الله احمد عبد الله بود که از نام عملیاتی ابو محمد المصری استفاده میکرد، و متهم بود که „مغز متفکر“ حملات تروریستی ۷ اوت ۱۹۹۸ علیه سفارت‌های آمریکا در کنیا و تانزانیا بود که ۲۲۴ نفر را کشت و صدها نفر را مجروح نمود. نحوه ترور او دقیقا شبیه ترور دانشمندان و کارمندان هسته‌ای ایران بود که توسط اسرائیل در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ کشته شدند. جمهوری اسلامی ترور پنج نفر را قبول کرده بود، ولی‌ آقای رونن برگمن، روزنامه نگار اسراییلی که متخصص مسائل امنیتی است در کتاب خود Rise and Kill ادعا نمود که رقم واقعی‌ ۱۲ نفر بوده است. المصری، که ۵۸ ساله و اهل مصر بود، از رهبران اولیه القأعده بود.

برای نگارنده که سالهاست رابطه بین جمهوری اسلامی و گروه‌های تروریستی را دنبال کرده و درباره آن چندین مقاله انگلیسی‌ منتشر نموده، این خبر بسیار شگفت انگیز بود که در دنباله توضیح داده میشود.

مردان القأعده در تهران

بعد از هجوم نظامی آمریکا و نیروهار پیمان ناتو به افغانستان در پاییز سال ۲۰۰۱، که در طول آن دولت آقای سید محمد خاتمی به آمریکا و متحدان کمک‌های زیادی نمود، تعدادی از فرماندهان القأعده، از جمله اقوام اسامه بن لادن به ایران گریختند و دستگیر شدند. جمهوری اسلامی از میان دستگیر شدگان آنهایی که در رده پایین بودند را به کشور‌های اصلی‌ خود تحویل داد، ولی‌ فرماندهان رده بالا و همچنین اقوام اسامه بن لادن را در زندان و یا در خانه‌های محرمانه نگاه داشت تا بعد‌ها از آنها استفاده کند. یادآوری میشود که در زمان حمله تروریستی القأعده به آمریکا تعدادی از اقوام بن لادن در آمریکا نیز زندگی‌ میکردند که با خاندان سلطنتی عربستان نزدیک بودند، ولی‌ آقای جرج بوش پسر چند روز بعد از آن حملات، در حالیکه هنوز پرواز در آمریکا ممنوع بود، به آنها اجازه داد با یک پرواز خصوصی و محرمانه از آمریکا خارج شوند.

بعد از هجوم آمریکا و بریتانیا به عراق در بهار سال ۲۰۰۳ اردوگاه اشرف، مقر فرقه مجاهدین، تحت کنترل نیروهای آمریکا قرار گرفت. در نامه محرمانه‌ای که دولت آقای خاتمی به دولت جرج بوش پسر تسلیم نمود، پیشنهاد شد که تمامی اعضای باقیمانده القأعده را تهران تحویل واشنگتن دهد، و در عوض آمریکا رهبری مجاهدین را که هنوز در اردوگاه اشرف بودند به تهران تحویل دهد. ولی‌ دولت بوش نه تنها این پیشنهاد را رد کرد، بلکه پنتاگون رهبری و اعضای مجاهدین در عراق را تحت محافظت خود دراورد، چرا که آمریکا قصد حمله به ایران را داشت، و دیک چینی‌ معاون آقای بوش و دانالد رامسفلد وزیر دفاع وقت‌ آمریکا به آقای بوش گفته بودند که در صورت حمله از مجاهدین استفاده خواهند کرد. در نتیجه اعضای القأعده به آمریکا تحویل داده نشدند. جمهوری اسلامی به تدریج بسیاری از آنها را که زن و بچه بودند آزاد نمود. بقیه آنها ظاهرا در یک باغ در کرج در زندان خانگی بودند.

مبادله با القأعده در یمن

یک دلیل شگفتی نگارنده از خبر اخیر نیویورک تایمز خبری بود که خود نیویورک تایمز در سال ۲۰۱۵ منتشر نموده بود، که منابع خبری دیگر، حتی آنهایی که نزدیک به نئوکان‌های امریکایی بودند، نیز آنرا تائید نموده بودند. در سپتامبر سال ۲۰۱۵ نیویورک تایمز گزارش داد که جمهوری اسلامی پنج عضو ارشد القأعده را که در ایران زندانی بودند تحویل القأعده در یمن داد. و در عوض آقای نور احمد نیکبخت، که کارمند سفارت ایران در یمن بود و در تیر ماه ۱۳۹۲، جولای ۲۰۱۳، ربوده شده بود را تحویل گرفت. یکی‌ از آن پنج نفر همان عبد الله احمد عبد الله، یا ابو محمد المصری بود که در سپتامبر ۲۰۱۵ به یمن فرستاده شد، ولی‌ نیویورک تایمز در گزارش اخیر خود ادعا نمود که او در تهران زندگی‌ میکرد. چگونه این ممکن است؟

آیا المصری به یمن رفت، دوباره به ایران بازگشت، و با خانواده خود بی‌ سر و صدا در تهران زندگی‌ میکرد؟ اگر او در تهران بعد از بازگشت از یمن زندگی‌ میکرد، سود وجود او در تهران برای هسته اصلی‌ قدرت چه بود؟ یادآوری میشود که سال ۲۰۱۵ سال اوج جنگ در سوریه بود، و شاخه القأعده در سوریه، یعنی‌ جبهه النصرت، به همراه گروه بزرگ تروریستی دیگر، حیات تحریر الشام، به موفقیت‌های زیادی دربرابر ارتش سوریه و متحدان آن، یعنی‌ جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان، دست پیدا کرده بود، بطوریکه دمشق در آستانه سقوط بود، که روسیه را وادار به مداخله مستقیم نمود. پس همکاری جمهوری اسلامی با القأعده، آنهم در حالیکه در سوریه با یکدیگر در حال جنگ بودند، چه سودی برای جمهوری اسلامی داشت؟

کشته شدن „فرد دوم القأعده“ در افغانستان

ولی‌ عجیب بودن خبر نیویورک تایمز درباره وجود و کشته شدن المصری در تهران به همینجا خاتمه نیافت. روز ۲۴ اکتبر، یعنی‌ سه هفته قبل از انتشار خبر نیویورک تایمز، „مدیریت امنیت ملی‌ افغانستان“ با شادی تمام اعلام کرد که ابو محسن المصری، „فرد دوم القأعده“ که در غزنی در افغانستان زندگی‌ میکرد توسط نیروهای امنیتی آن کشور کشته شد. روزنامه لوس آنجلس تایمز روز بعد، یعنی‌ ۲۵ اکتبر، و صدای آمریکا روز ۲۶ اکتبر همان خبر را گزارش و تائید نمودند، و شورای امنیت ملی‌ دولت آمریکا نیز آنرا با شعف تمام اعلام کرد. حتی آقای اشرف قانی رئیس جمهور افغانستان نیز آنرا اعلام کرد. المصری کشته شده در افغانستان نیز ۵۸ ساله، اهل مصر، و از یاران نزدیک بن لادن بود، یعنی‌ دقیقا همان مشخصاتی که نیویورک تایمز برای المصری در تهران ادعا کرده بود. بعد از انتشار خبر نیویورک تایمز در ۱۳ نوامبر، یعنی‌ سه هفته بعد از خبر افغانستان، آقای میرویس ناب، معاون وزیر خارجه افغانستان که از تهران دیدن میکرد، به شدت خبر نیویورک تایمز را تکذیب نمود، و اعلام کرد که „فرد دوم القأعده“ در افغانستان کشته شده، نه در تهران.

سکوت و „عاقلانه“ عمل کردن پامپئو؟

ولی‌ به گمان نگارنده عجیب‌ترین و غیر قابل باورترین جنبه گزارش نیویورک تایمز این است که ادعا میکرد مقامات آمریکا، از جمله مایک پامپئو وزیر خارجه، در جریان ترور المصری بودند، ولی‌ درباره آن سکوت کردند. همانطور که نگارنده در یک مقاله اخیر انگلیسی‌ توضیح داد، پامپئو یک ایدئولوگ مسیحی‌ صهیونیست آخر الزمانی میباشد که از ایران متنفر است. او در سال ۲۰۱۴ پیشنهاد حمله نظامی به ایران را داد، و با بنیامین نتانیاهو روابط بسیار نزدیکی‌ دارد. یکی‌ از اهداف مهم او از زمان پیوستن به کابینه آقای ترامپ ثابت کردن وجود روابط ارگانیک بین جمهوری اسلامی و القأعده و همکاری آنها در حملات تروریستی میباشد. دلیل این کوشش این است که کنگره آمریکا در پاییز سال ۲۰۰۲ قانونی را تصویب نمود که بر طبق آن به رئیس جمهور اختیار داد که علیه هر گروه تروریستی و یا دولت‌هایی‌ که از آن گروه‌های تروریستی که آمریکا را تهدید میکنند حمایت میکنند وارد جنگ شود.

یکی‌ از اولین اقدامات پامپئو در سال ۲۰۱۷، زمانی‌ که به مدیریت سازمان سیا منصوب شد، از حالت محرمانه خارج نمودن و انتشار سی‌ هزار صفحه اسناد القأعده بود که در سال ۲۰۱۱، وقتی‌ نیروهای آمریکا به مخفیگاه بن لادن حمله کرده و او را کشته بودند ، بدست آورده بودند. ولی‌ قبل از انتشار رسمی‌ آنها، پامپئو آنها را در اختیار „بنیاد دفاع از دموکراسی ها،“ یا FDD یکی‌ از سرسخت‌ترین لابی‌های اسرائیل، مخالف برجام، و طرفدار تحریم اقتصادی و جنگ با ایران قرار داد، با این امید که FDD بتواند سندی درباره رابطه بین جمهوری اسلامی و القأعده بیابد FDD نیز گزارشی در مجله خود، Long War Journal منتشر کرد، ولی‌ حتی آن گزارش نیز تصدیق نمود که المصری به یمن فرستاده شده بود، و هیچگونه سند معتبری درباره آن رابطه پیدا نشد، بطوریکه حتی خود پامپئو هم صحبت و ادعا کردن درباره آن را متوقف کرد.

در فوریه سال ۲۰۱۹ پامپئو و نتانیاهو آن کنفرانس بدنام را در لهستان علیه ایران برگزار کردند که به هیچ جا نرسید. در ماه جون ۲۰۱۹ بعد از سرنگونی پهباد امریکایی توسط سپاه برفراز خلیج فارس، پامپئو به آقای ترامپ توصیه کرد که با حمله نظامی پاسخ دهد. در سپتامبر ۲۰۱۹ وقتی‌ به تأسیسات نفتی‌ عربستان حمله شد و دولت ترامپ ایران را مسول آن دانست، پامپئو اعلام کرد که کار ایران اعلام جنگ بوده و خواهان پاسخ نظامی شد. پامپئو همچنین نقش اصلی‌ را در متقأعد کردن آقای ترامپ برای قتل سرلشگر قاسم سلیمانی داشت.

با این سابقه و کارنامه چگونه میتوان باور کرد که „فرد دوم القأعده“ در تهران زندگی‌ میکرده، و توسط اسرائیل ترور شده، ولی‌ پامپئو درباره این موضوع سکوت کرده است؟ او سالهاست که به دنبال جنگ با ایران است، ولی‌ ناگهان سکوت کرده است؟ چرا؟ ناگهان مسیح (ع) او را عاقل نمود؟

آمریکا چندبار „فرد دوم القأعده“ را کشته است؟

در طول ده سال گذشته آمریکا بارها اعلام کرده است که „فرد دوم القأعده“ را کشته است. در ماه جون سال ۲۰۱۲ سی‌ ان ان اعلام کرد که آمریکا آبو یحیی اللیبی، „فرد دوم القأعده“ را در پاکستان کشته است. دقیقا سه سال بعد، در ماه جون ۲۰۱۵، سی‌ ان ان بار دیگر گزارش داد که ناصر عبد الکریم الوحيشي، „فرد دوم القأعده“ را در یمن ترور کرده است. مدتی‌ بعد ادعا شد که یک المصری دیگر، آبو الخیر المصری، „فرد دوم القأعده“ در سوریه در سال ۲۰۱۷ کشته شده است. او یکی‌ از پنج عضو ارشد القأعده بود که جمهوری اسلامی به القأعده در یمن تحویل داده بود. پس دستکم تا بحال سه „المصری،“ که همگی‌ فرد دوم القأعده بودند،“ کشته شده ا‌ند.

جستجو برای بهانه برای حمله به ایران

در خبر دوم خود روزنامه نیویورک تایمز در روز دوشنبه ۱۶ نوامبر گزارش داده بود که آقای ترامپ از مشاوران امنیت ملی‌ خود پرسیده بود که اگر تصمیم بگیرد به ایران حمله کند، انتخاب‌های او چه خواهند بود. ظاهرا ژنرال مارک میلی‌، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح، آقای کریستوفر میلر، وزیر دفاع موقت آمریکا، و آقای ماتک پنس معاون آقای ترامپ به او هشدار داده بودند که چنین کاری به سرعت به یک جنگ گسترده در خاورمیانه منتهی‌ خواهد شد. چند روز قبل از این جلسه آقای ترامپ بطور ناگهانی آقای مارک اسپر وزیر دفاع آمریکا را از کار برکنار کرده بود، و برخی‌ از حدس و گمان‌ها این بود که دلیل این برکناری مخالفت آقای اسپر با حمله به ایران بود. ولی‌ چرا آقای ترامپ اصولا چنین جلسه‌ای را با مشاوران خود درباره ایران داشت؟

دلیل این امر ظاهرا — و به گمان نگارنده فقط ظاهرا — آخرین گزارش اژانس بین المللی انرژی هسته‌ای درباره ایران بود که روز چهارشنبه ۱۱ نوامبر منتشر شد. اژانس گزارش داد که میزان ذخیره اورانیوم غنی شده در ایران که درجه غنای آن بین ۳.۵ تا ۴.۷۵ درصد است به حدود ۲۴۰۰ کیلوگرم رسیده است که ۱۲ برابر میزانی‌ بود که برجام به ایران اجازه ذخیره شدن در کشور را میداد. نگارنده یادآوری می‌کند که جمهوری اسلامی به مدت یکسال بعد از خروج غیر قانونی آمریکا از برجام به تعهدات خود به برجام وفادار ماند. ولی‌ از حدود ماه جون سال ۲۰۱۹، دقیقا بر اساس خود برجام که به کشور‌های امضا کننده اجازه میدهد که به تعهدات خود عمل نکنند، اگر اعضای دیگر نیز این چنین کردند، جمهوری اسلامی به برخی‌ از تعهدات خود عمل نکرد. در عین حال باید بخاطر آورد که در ماه جون ۲۰۱۵، یکماه قبل از امضای برجام، میزان ذخیره اورانیوم غنی شده در ایران بسیار بیشتر از میزان کنونی، یعنی‌ حدود شش هزار کیلوگرم، بود، ولی‌ جمهوری اسلامی ۹۷ درصد آنرا به روسیه صادر کرد.

کلام پایانی

به گمان نگارنده، که سالهاست سیاست اسرائیل درباره ایران را دبال کرده و تحلیل می‌کند، خبر کشته شدن „مرد دوم القأعده“ در تهران ممکن است دروغی باشد که توسط دستگاه اطلاعاتی‌ اسرائیل به خبرنگاران نیویورک تایمز داده شده باشد، با این امید که این خبر پامپئو و ترامپ را بر علیه ایران تحریک کند. نگارنده احتمال درست بودن گزارش را رد نمیکند، ولی‌ آنقدر خبر‌های ضد و نقیض درباره „فرد دوم القأعده“ و المصری، و همچنین دروغ و اغراق‌های بزرگ و کوچک درباره رابطه این سازمان تروریستی، که رهبری آن از شیعیان و ایران همیشه متنفر بوده است، با جمهوری اسلامی ادعا شده ا‌ند که دستکم در حال حاضر بر طبق اطلاعات موجود باور آنها سخت میباشد.

چرا آقای ترامپ به دنبال بهانه برای حمله به ایران در هفته‌های پایانی ریاست جمهوری خود میباشد؟ به گمان نگارنده چندین دلیل برای این کوشش ایشان وجود دارند. دلیل اول آن این است که ایشان ممکن است که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴ باردیگر شرکت کنند، و بنا بر این میخواهند حمایت میلیاردر‌های امریکایی طرفدار اسرائیل را، که بخش اصلی‌ هزینه انتخاب ایشان در سال ۲۰۱۶ و همچنین در انتخابات امسال را پرداختند را حفظ کنند. البته آقای ترامپ „دین“ خود به این میلیاردر هارا با انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس، به رسمیت شناختن اشغال بلندی‌های جولان سوریه توسط اسرائیل، خروج از برجام و تحمیل کردن سخت‌ترین تحریم‌ها بر مردم ایران، و به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بخش بزرگی‌ از کرانه باختری رود اردن، پرداخت. دلیل دوم آن خوش خدمتی آقای ترامپ به عربستان، بحرین، و امارات متحده است، که امیدوار است پس از پایان ریاست جمهوری خود بتواند به پروژه‌های بزرگ برای خود و خانواده خود در کشور‌های عرب خلیج فارس دست یابد.

نه آقای ترامپ قادر بود که نظامی سیاسی ایران را با فشار سرنگون کند، و نه آقای بایدن قادر خواهد بود که این کار را انجام دهد. مسیر دموکراتیک شدن ایران از تهران، تبریز، مشهد، اصفهان، و شیراز؛ از اهواز، زاهدان، چابهار، ماکو و سرخس؛ از دشت کویر تا کوه‌های البرز و زاگرس، و از مازندران، گیلان، و کردستان می‌گذرد، و باید توسط خود مردم صورت گیرد، نه از واشنگتن. ولی‌ بازگشت آمریکا به برجام امید تازه‌ای به مردم، بخصوص طبقات متوسط و پایین خواهد داد، و هر زمان که این دو طبقه، موتور واقعی‌ تغییرات واقعی‌ سیاسی در کشور، از لحاظ اقتصادی احساس امنیت نسبی‌ کنند، خواهان آزادی‌های سیاسی، اجتماعی و فردی نیز میشوند. آن زمان جنبش سراسری دموکراتیک نیرومند تر شده، و حاکمیت را مجبور به عقب نشینی خواهد کرد.

صفحه فیسبوک نگارنده

https://www.facebook.com/profile.php?id=100007516907764