حماقت و خیانت مسعود رجوی در عملیات فروغ جاویدان

حماقت و خیانت مسعود رجوی در عملیات فروغ جاویدان

خانم زهرا معینی، زنان ایران، آلمان 06.08.2019

هر ساله در چنین روزهایی فرقه رجوی برای سرپوش گداشتن بر خفت و خواری، مراسم وگفتگوهایی را تشکیل میدهد تا شکست فروغ جاویدان را به پیروزی وانمود کند. فروغ جاویدان یکی از بزرگترین حماقت مسعود رجوی به ایران و ایرانی و همینطور به تمام اعضای سازمان مجاهدین بود که مسعود ادعای رهبری آنان را داشت.

مسعود رجوی هیچگاه جسارت نداشت قبول کند علت شکست خودش بوده استهمیشه تمام اعضا باید تاوان میدادند و شکست را به گردن میگرفتند چرا میگویم حماقت و خیانت همانطورکه میدانید 31سال از آن روزها گذشته خیلی حرفهای ناگفته مانده و خیلی زوایا هنوز بخوبی آشکار نشده افرادی همانند من که بعدا لب به سخن خواهند گشودند و تاریخ که همه چیز را روشن خواهد کرد.

اما هر چه بیشتر از این حمله مرگبار بگوئیم بیشتر جنایت رجویها آشکار می شود. بر می گردم به مدتی قبل از این عملیات موسوم به فروغ جاویدان سازمان با سوء استفاده از جنگ بین ایران و عراق که بعدها مشخص شد متجاور صدام بوده است و حتی دیدیم که صدام بعد از ایران هم یکشبه به کویت حمله کرد و قصد تصرف این کشور را داشت که منجر به پادرمیانی آمریکا و هم پیمانانش و جنگ خلیج فارس شد.

 در آن ایام سازمان با همکاری ارتش صدام حملاتی را به خاک ایران و سربازان انجام می داد وسازمان شبانه روز به ما تلقین می کرد که این حملات آزاد سازی ا ست تا ما را وادار به همکاری کند از فروردین تا مرداد 1367 و پذیرفتن قطعنامه 598 شورای امنیت توسط ایران سازمان مجاهدین خلق دو حمله به خاک ایران به اسمهای آفتاب و چلچراغ با همکاری دولت صدام ترتیب داده بود.

ایران قطعنامه 598 را پذیرفت وما در شرایطی غیر آماده و در حالیکه هنوز حمله قبلی جمع بندی نشده بود به ناگهان روال معمول برنامه روزانه متوقف شد. و در آماده باش اضطراری قرار گرفتیم برای حمله مجدد و از نظر رجوی نهائی چون که فکر می کنم رجوی فهمید که فرصت هر گونه حمله به خاک ایران و بدست آوردن قدرت و رهبری در حال از دست رفتن است با فرستادن همه ماها به کام مرگ سعی کرد که آخرین شانس خود را به هر قیمت برای بدست آوردن کرسی رهبری ایران انجام بدهد.

 در همین ایام که ما در حال آماده سازی برای یک حمله گسترده بویدیم در کمال تعجب به من گفتند که روسری قرمز بپوشید، باید جائی برویم وقتی به سالن مورد نظر رسیدیم گفتند که امشب عروسی است در اون شب سازمان 120 نفر را عقد و عروس و داماد کرد.

یکی از سوآلاتی ا ست که هنوز بی پاسخ مانده است که چرا واقعا کسانی که معلوم نیست زنده برگردند یا نه باید وارد  ین ازدواج دوساعته می شدند فکر می کنم اینگونه با احساسات و عواطفشان بازی شد البته من از مسئولم همان موقع سوآل کردم و او گفت: به قول برادر مسعود ما به امام حسین اقتدار کرده ایم ما تشکیل خانواده می دهیم، جنگ می کنیم می کشیم و کشته می شویم این قانون است و حرفهای فرمانده ام برای من قانع کننده نبود و در ذهنم جا نمی گرفت.

 بعدها البته باز هم این سوال اضافه شد که پس چگونه بعد از همین عملیات فروغ جاویدان به دستور رهبری می بایست همه زنها و مردها از یکدیگر طلاق می گرفتند، به راستی رجوی خودش را چه تصور می کرد که اینگونه با همه احساسات و عواطف ما بازی میکرد. هنوز برای من ابعاد این حمله مشخص نبود فقط خیلی در کارها عجله بود و به ما گفتند که نشست توجیهی داریم و ما به سالن اجتماعات رفتیم.

رجویها آمدند گفتند ما قلب ا یران را نشانه گرفتیم و هدف ما تهران است و چون همه نیروهای رزمی ایران در حالتی غیر آماده هستند و خسته شده اند از جنگ و هوای عقب نشینی و بازگشت به خانه و زندگی دارند ما باید از ا ین غفلت آنها استفاده کنیم و برق آسا حمله کنیم تا فتح تهران پیش می رویم.

وقتی کرمانشاه سقوط کند بعد هم تهران سقوط خواهد کرد. رجوی گفت: با این حمله ما بیمه می کنیم ارتش آزادیبخش را و نتیجه اش هر چی که باشد پیشاپیش تبریک می گوئیم به خلق قهرمان ایران. بعد از نشست به همه گفتند که برای خداحافظی همینجا امشب وقت دارید.

منظورش این بود که خانواده ها و فامیل با هم خداحافظی کنند بعلت آماده سازی ها و اینکه برای حمله ای باید آماده می شدیم همگی ما کمبود خواب شدید داشتیم، آماده کردن کوله و پر کردن و بارگیری مهمات، آذوقه بندی، نشست و توجیه مسیر، ورزش و بدنسازی و از طرف دیگر هیجان رفتن به راهی مرگبار خواب را از همه ربوده بود و فکر می کنم برای همین آنهمه کشته شد.

ستون درمنطقه خانقین به خط شد و روانه حمله شدیم، آتش تهیه توسط سیستم آتش باری و پشتیبانی ارتش عراق روی مرز انجام شد تا ما بتوانیم از آن منقطقه عبور کنیم شب وقتی به دشت حسن آباد رسیدیم آتش باری و حمله به ما بصورتی گسترده انجام شد و فرمانده ما وقتی دید که توقف طولانی شد و امکان پیشروی نبود به ما دستور داد پیاده شویم و بصورت آماده در کانالها سنگر بگیریم من از شدت بیخوابی در کانالی تا ساعت 10:30 روز بعد خوابیده بودم.

صبح فرمانده مان ما را بیدار کرد و گفت بچه ها در یال چپ مهمات ندارند و دسته ما حرکت کرد که مهمات به آنها برسانیم به محض اینکه چند متر جلو رفتم نزدیکی ما خمپاره خورد و ترکش آن به بازوی دست چپم خورد و مجروح و بعد من را به ماشین جیب که نفر امدادگر و چند مجروح دیگر داخل آن بود تحویل دادند تا به عقب ببرند و من بخاطری خونریزی بیهوش شدم دوباره به هوش آمدم و متوجه شدم دکتر همان منطقه اسلام آباد بالای سرم بود و به پرستار ایرانی می گفت که نگذارید بخوابد و بیدار بماند و بعد گفته شد که پاسدارها دارند اون محل را آتش می زنند و ما باید همه مجروحان را از اونجا بیرون بیاوریم من مجددا از هوش رفتم و در مسیر به هوش آمدم و می شنیدم که توسط ماشین اهالی بومی بعد من را با کامیون به منطقه مرزی می بردند بعد با هلی کوپتر به بیمارستان ارتش عراق و بعد با آمبولانس به بیمارستان بغداد منتقل کردند.

اینکه بعد از 31 سال از عملیات فروغ جاویدان که مسعود رجوی آن را بیمه کرده بود و بودن در عراق را شرط سرنگونی رژیم فعالی آخوندها میدانست از اون ارتش آزادیبخش و انبوه جنگ افزارها چه برجا مانده بجز 1500تا 1700 نفر که افرادیکه از میانسالی گذاشتند و هر کدامشان هم با مشگلات و بیمارهای مختلف دست وپنجه نرم میکنند.

 آن زمان در 70 کیلومتری خاک ایران بودند و حالا در 1200کیلومتری از خاک ایران در کشور نیمه اروپایی به سر میبرند و اینکه یک زمانی سران فرقه ای رجوی میگفتند در میان مردم چه درداخل ایران و چه در خارج ایران پایگاه و جایگاه دارند امروزه شاهد این هستیم مهمترین پایگاه مریم رجوی در اور سور واز فرانسه نیز در محدودیت قرار گرفته و اجازه هرگونه فعالیت آن‌ها را ازشان گرفته شده.

 واقعا اگر مسعود رجوی آن را بیمه کرده بود باید دلسوز مردم ایران میبودند و برای آزادی و رفاه مردم ایران تلاش میکردند و نه اینکه از درد ورنج مردمی که کمرشان زیر بار تحریم ها خم شده شاد باشند و هیزم آتش جنگ آمریکا و ایران را شعله‌ور تر کنند سران فرقه به تنها چیزی که آنها در ایران فکر میکنند فقط رسیدن به قدرت و حاکمیت هست و به دنبال آن انتقام از مردم ایران.

زهرا معینی، آلمان

06.08.2019

حماقت و خیانت مسعود رجوی در عملیات فروغ جاویدان

لینک به منبع