سوپر تروریسم

سوپر تروریسم

سوپر تروریسم

مهدی خوشحال، ایران فانوس، 05.05.2018

حدوداً 15 سال قبل بود که چند مقاله در سایتهای اینترنتی در باب تروریسم از جمله مقاله ای به نام، جهان بدون تروریسم، نوشتم که النهایه مورد انتقاد یکی از دوستان فرزانه ام قرار گرفتم که او می گفت، اگر مجاهدین خلق تروریست باشند، یعنی این که ما با یک نیروی تروریستی کار می کردیم و من در پاسخ گفتم، دقیقاً درست است و من منظورم همین است ولی آنچه که امروز ارزش دارد، این است که آنان همچنان تروریست و ما از دنیا و آرمان تروریستی فاصله گرفتیم و خود را به روز کرده ایم. آن دوست که هم اکنون بین ما نیست و روانش شاد، با آنکه یکی از بزرگترین قربانیان تروریسم بود، ابتدا قبول نکرد اما چند ماهی از آن ماجرا و گفت و گپ نگذشت که خود نیز در مقالاتش از مجاهدین خلق به نام تروریسم یاد می کرد.

آن ایام چنین بود و در باب تروریسم مقاله نوشتن و تحلیل و تفسیر کردن، آسان نبود به ویژه این که تروریسم دشمنان دیگری داشتند که آن دشمنان مجاهدین را نه تروریسم بلکه بدتر از تروریسم می دانستند به هر حال ما نیز می بایست برداشت و انتقاد خود را از دیگران جدا می کردیم و از طریق مشاهدات مان، دلیل و سند می آوردیم که چرا یک نیروی به زعم خود انقلابی، به تروریسم بدل شده است. من البته نظرم آن ایام این بود که یک نیروی انقلابی اگر به زعم خود انقلابی هم بوده باشد، نیازمند تغییر و تحول در درون و در ارتباط با مردم است وگرنه در گذر زمان و عبور از دنیای قدیم به دنیای دموکراسی و حقوق بشر، به نیروی گروگانگیر و مافیا و تروریست بدل می شود.

طبیعی است، طی قرنهای گذشته در جهان و به ویژه در ایران صدها گروه معترض و انقلابی که هم اکنون آنان را تروریست می نامیم، ظهور و افول کردند که در گذشته جملگی اسامی و القابی چون جهادی و انقلابی و فدایی و رزمنده و غیره داشتند. چرا؟ چون در ظرف زمان خود یک رزمنده و عضو فرقه اسماعیلیه خود را فدایی می دانست و یگانه راه مبارزه و برون رفت از انسداد سیاسی را همان روش و منش مبارزه یعنی فدایی، می دانست. مبارزه و پیکار، در زمان و مکان خود تبلور و شکل و معنا می گیرد. ولی همان روش پیکار و جنگ، بر اساس اصل غافلگیری و استفاده از دشنه و تاریکی، و فرصت برابر و شانس به دشمن ندادن، امروزه ترور محسوب می شود و معنای دیگری ندارد.

در مورد مجاهدین خلق و سایر گروههای مشابه نیز همین است. اگرچه آنان در گذشته و هم اکنون خود را مبارز و انقلابی می دانند ولی از اساس، مبارزه شان در تقابل با دموکراسی و حقوق بشر و اخلاق، بوده و هم اکنون نیز بدون هیچ تبصره و ماده، تروریسم نامیده می شوند به ویژه طی نیم قرن اخیر که بحث دموکراسی و حقوق بشر و اخلاق، همگانی و جهانشمول شده و جهان از عصر تلگراف وارد عصر تلفن و هم اکنون وارد عصر تلگرام شده که روزانه بیش از سه میلیون خبر را جابجا می کند، مبارزه و اعتراض نیز می بایست به تناسب زمان و تکنیک خبررسانی، خود را با نیازهای انسانی و سیاسی جامعه وفق دهد وگرنه مورد اقبال عمومی نخواهد بود همان طور که در اعتراضات دیماه سال 1396 در شهرهای مختلف ایران، از شخصیتهای مدفون در زمان و مکان اسم به میان آمد اما هیچ شعر و شعاری در باب ترور و تروریسم و راهکارهای تروریستی حتی از یک معترض خیابانی سر داده نشد. به همین دلیل و نشان، تروریسم امروزه با اقبال عمومی مواجه نیست بلکه مورد تنفر عموم مردمی قرار دارد که در مبارزات و اعتراضات شان اهداف دموکراسی و حقوق بشر را لحاظ می کنند.

با این وجود که طی دست کم دو دهه اخیر معتقد بودم و نوشتم که سازمانها و گروههای شبه مجاهدین، تروریست و گروگانگیر هستند و در این موارد صدها دلیل و سند و فاکت ارائه داده ام، هم اکنون نظرم بر تروریست بودن مجاهدین خلق نیست همان طور که بارها آنها را گروهی مادون جاه طلبی و غیر قدرت طلبی، معرفی کرده ام که طی نیم قرن اخیر قادر به استفاده از ابزارهای فراوان قدرت نبوده اند.

به نظرم امروزه گروهی چون مجاهدین خلق بدون سلاح و لانه کرده در کشورهای غربی، نه این که تروریست معمولی نیستند بلکه سوپر تروریستند بنا بر دلایلی چند که در زیر خواهم آورد.

ما هم اکنون گروههای تروریستی زیادی در جهان می شناسیم که تقریباً مشابه هم عمل می کنند و جملگی دارای ارباب هستند و در محیط جغرافیایی خود چنان عمل می کنند که بایست بکنند. مثلاٌ، گروه تروریستی داعش در جغرافیای عراق و سوریه، یک جور عمل می کنند ولی در اروپا و سایر کشورهای جهان که حضور علنی ندارند جور دیگر عمل می کنند. استفاده از سلاح و نفرات و نوع عمل، در هر کدام از کشورها با هم فرق دارند چون جغرافیای محدود دارند.

در مورد گروه تروریستی مجاهدین خلق این طور نیست. آنها در اصل، جملگی ایرانی هستند ولی ایدئولوژی و آرمان  و اهداف شان، ایرانی نیست و با سایر گروهها و سازمانهای تروریستی فرق دارند. تروریسم مجاهدین، اگر در ایران و عراق یک جور عمل می کردند، در اروپا نیز در مقابل چشمان همه، باز هم از ابزار سرکوب و خشونت و ارعاب و گروگانگیری علیه منتقدین و نیروهای خود استفاده می کنند با آن که در اروپا حضور علنی دارند. انگار که زمان و مکان در این نیرو کارکرد ندارد در حالیکه نوع و روش عملیاتهای داعش در عراق و اروپا، با هم فرق دارند و مشابه هم نیستند.  تروریسم مجاهدین، تا امروز ثابت کرد، در ایزوله باشد، در ایران باشد، در عراق مهمان باشد، در اروپا مهمان باشد، بر مسند قدرت باشد، مرغ شان یک پا دارد و به جز راهکار خشونت راهکار دیگری در سر ندارند. آنان زاده خشونت هستند و خشونت برای آنان مقدس و راهگشاست، ز هر طرف شود کشته، دوست و دشمن فرقی نمی کند به سود راهگشایی است. آنان به جز خشونت که مقدس می شمارند، همه چیز و منجمله حقوق بشر را پدیده ای ضد انقلابی و  بورژوازی می دانند و به تمسخر می گیرند.

تروریسم مجاهدین، اگرچه دارای ریشه های ایدئولوژیک عربی/ روسی، است و قریب به نیم قرن قبل و ملهم از جنبشهای جهان سوم و تجاوزات امپریالیستی و صهیونیستی، شکل و قوام گرفته اما هیچگاه منطبق با نیازهای سیاسی و اجتماعی مردم ایران نبوده و هیچگاه با اقبال عمومی حتی با اقبال نیروهای خود مواجه نشده و سریعاً از دور محاسبات سیاسی و قدرت و اقبال جهانی خارج شد و تنها بر پایه دلار و حمایت اربابان غربی و عربی، بوده که دوام آورد.

تروریسم مجاهدین، از رهبرانی پیروی می کنند که قدرت برایشان وسیله نیست و هیچ برنامه و راهکار و استفاده از ابزارهای قدرت را در سر ندارند و بیشتر از معضلات سادیستی و مازوخیستی و معضلات روانی دیگر رنج می برند و این رنجهاست که همه ی نیرو و انرژی سازمان تروریستی و رهبرانش را هرز داده است.

مسعود رجوی که سالیان درازی رهبری گروه را در اختیار داشت، فردی بود قبل از این که سیاسی باشد، ایدئولوژیک بود و از یک ایدئولوژی ارتجاعی و عربی/ روسی، پیروی می کرد و قدرت برایش به مثابه عروسک بازی بود. مانند دیوانه ای که سنگ به شیشه می زند تا توجه دیگران را به وجود یا ناوجود خود جلب کند. اما کسانی فکر می کردند که آن دیوانه، به خاطر مسایل سیاسی و اجتماعی است که سنگ به شیشه می زند. در حالی که دیوانه عاشق سنگ زدن و شکستن بود و سنگ زدنش ربطی به مسایل سیاسی و اجتماعی نداشت لذا او در وهله اول جاه طلب و قدرت طلب نبود و قدرت برایش به مثابه پوشش و احیاناً مفر بود و طی 50 سال اخیر او انبوه نیروهای فدایی، میلیاردها دلار و اربابان قدرت را در ید اختیار داشت ولی با خیره سری و لجبازی کودکانه اش، همه سرمایه اش را در ظرف ایدئولوژیک و مسایل جنسی و فردی و توهمات کودکانه، قرار داد و هرز داد و سوزاند و از بین برد و النهایه وقتی به غیبت کبری رفت، به ریش این و آن خندید که چرا او را جدی گرفتند و مسایلش را سیاسی قلمداد کردند.

دیوانه اگر سنگ زدنش سیاسی باشد، ظرف یک هفته جملگی همه جهان را فتح می کنند. در حالی که دیوانه سنگ زدنش برای ابراز وجود و جلب توجه دیگران است که سنگ می زند. تروریسم، اگر می خواست کار سیاسی انجام دهد می بایست در فرانسه باقی میماند و به عراق نمی رفت و نیمه سوز خود را تمام سوز نمی کرد. اما به هر حال تروریسم توان کار و فعالیت سیاسی نداشت و این را خود بهتر از دیگران می دانست و لذا جهت ابراز وجود و انتقامگیری، وارد گود شد و به این و آن سنگ زد در حالی که سنگ زدن گاهاً یک طرفه نیست بلکه دو طرفه است.

رهبری مجاهدین، قدرت طلب از جنس سیاسی نبود چون که او به وفور و در حد فراعنه دارای قدرت سازمانی بود و این تنها نیروهایش بودند که جهت آزاد و رها شدن ظاهراً می بایست با رنج و خون شان راه قدرت را باز می کردند وگرنه می بایست تا ابد در قید اسارت باقی می ماندند.

تروریسم مجاهدین، از محیطی ارتزاق و از نیروهایی استفاده کردند که آن نیروها در بادی امر تروریست نبوده و آرمان و اهداف تروریستی در سر نداشتند، ولی در گذر زمان و به مرور، بعضاً به موجوادت خطرناکی بدل شدند. مقاله ای از محمد اقبال به نام اسلحه خلق ما به سینه خائنان همیشه غرنده باد.

اسلحه خلق ما به سينه خائنان هميشه غرنده باد :پاسخ من به همه خائنان و مزدوران وزارت بدنام در خارجه:محمد اقبال

قجر تروریست، که هم اکنون خود را رهبری تروریسم مجاهدین معرفی و لانسه می کند، فردی است بغایت غیر سیاسی؛ او در روز ششم ماه دسامبر سال گذشته در مقابل پارلمان اروپا عملیات ترور و ربایشی را علیه منتقدین خود برنامه ریزی و رهبری کرد. او ابتدا به اراذل و اوباش که نقش گارد محافظ وی را به عهده داشتند و این کار در اروپا غیر قانونی است با استفاده از تاریکی شب به سوژه تهاجم کردند سپس در همان حال با ترفندی پلیس پارلمان را مشغول کرده و در حین تهاجم به سوژه که احتمال این را می دادند پلیس پارلمان سر برسد جملگی اوباش جهت تحریک پلیس به شلیک، نعره می زدند، سوژه خود تروریست و در حال فرار کردن است. آنان حتی از کشور آلبانی، تروریست شرمنده و روحیه باخته را جهت ارتزاق روحیه به عملیات پارلمان اروپا آوردند تا چند صباحی دیگر سر پا باقی بماند. ایدئولوژی شتر گاو پلنگ، چنین متناقض ماده می شود، خشونت برای بقاء و دوام. از ابتدا نیز خشونت جانمایه و راز و رمز بقاء و دوام بوده و دیگر هیچ. باید تاسف خورد، به حال آن ارباب آمریکایی، اروپایی، آلبانیایی، اسراییلی، عراقی، عربستانی، قطری، اردنی، پاکستانی، ترکی و دیگران که از تروریسم و جنایت حمایت کردند تا تروریستها بتوانند نقش حقوق بشر را بازی کنند، ولی هیهات که تروریسم همه جا و همه زمان اربابانش را سنگ روی یخ کرده و در هیچ کجا و هیچ زمان، قادر به ایفای نقش و ظاهرسازی جهت فریب اربابان خود نبوده و نخواهد بود.

تروریسم مجاهدین، طی سی و پنج سال اخیر در محیطی زندگی کردند که از همه نوع امکانات مدرن و رفاهی و حمایت و کمک و قانون و وکیل و دلار و دموکراسی و حقوق بشر و تبلیغات و سایر امکانات و فرصتها در راستای اهدافش استفاده کرده اند اما با این وصف هر جا که منافع اش ایجاب کرد دقیقاً و به طور 180 درجه مقابل دموکراسی و حقوق بشر و اسلام و اخلاق و مابقی ارزشهای سیاسی و انسانی و جهانشمول، تبلیغ و عمل کرد و در این رابطه به سایر تروریستها خط و انگیزه کاری داد زمانی که خود بنا بر موقعیت شان دست و بال شان بسته بود و توان انجام هر عملی را نداشتند ولی به سایر تروریستها مشاوره داده و از اعمال شان دفاع کردند که در اصل معتقد به منافع و قواعد بازی ارباب غربی و عربی، نبوده و نیستند. همان گونه که در کشور عراق با آن که با صدام حسین پیمان نخل بسته بودند ولی با ورود ارباب جدید یعنی آمریکا، بر خلاف مصالح و منافع صدام حسین و عراقیها، این بار با آمریکا و منافع سیاسی و نظامی آنان همراه و یگانه شدند. بنابراین، آنان با هیچ یک از قراردادهای قدیمی و جدید و با هیچ یک از قواعد بازی در جهان و با منافع اربابان غربی و عربی، سلوک و سازگاری نداشته و با همه نیازهای روز مردم ایران و جهان بیگانه و با قانونمندیهای جهانی در تضاد آشکار و حتی قدرت که می بایست هدف غایی آنان باشد با این وجود، هیچگاه و در هیچ زمان قادر به استفاده بهینه از ابزارهای قدرت نبوده و از هیچ کدام از فرصتهای به دست آمده در راستای نیل به قدرت استفاده نکرده اند.

تروریستی که از یک محیط جغرافیایی سر بر آورده و آرمان و آیدئولوژی اش از جای دیگر و هم اکنون خود را در محاصره حقوق بشر و دموکراسی و قانون، زندانی و اسیر می بیند و از روز اول قرار بوده شش ماه و یک سال بجنگد و در سر بزنگاه اقدام به انتحار از نوع عاشوراگونه، بکند و جاودانه شود، ولی بیش از پنجاه سال آزگار است شرمنده و بدهکار مردم و اربابانش کمرش زیر بار این همه مصرف و پس ندان، خمیده است و دروغ و فریب ابزاری است که از این ستون به آن ستون و به دنبال توجیه و رسیدن به جرقه و جنگ، لحظه شماری می کند تا مفری ایجاد گردد.

 همان طور که در گذشته نیز بنا بر دلایل فراوان تروریسم مجاهدین را قدرت طلب صرف ندانستم بلکه دیوانگان قدرت می دانستم که به دلیل بیماری و خشم و غرور و خودشیشفتگی در بالا یعنی دجال حقیر، و سایر اراذل و اوباش هیچگاه قادر به استفاده از ابزارهای قدرت نبودند هم اکنون نیز بنا بر دلایل فراوان آنان را تروریسم به معنای آنچه که در گوشه و کنار جهان مرسوم است، نمی دانم بلکه آنان را سوپر تروریسم می دانم و می دانم که چنین پتانسیل جهالت و تبهکاری در آنان وجود دارد و متاسفانه هر روز که می گذرد، بدتر از روز قبل و هیچ کورسویی از بهتر شدن و اصلاح شدن و به روز شدن در آنها یافت نمی شود.

بسیاری از تروریستها به هر حال به چیزهایی در این جهان و جهان دیگر باور دارند و بعضاً عمل می کنند. منجمله داعش به باورها و عقایدی پایبندند ولی تروریسم مجاهدین، به هیچگونه اخلاق و پرنسیبهای تروریستی و حتی داعشی نیز پایبند نبوده و نخواهد بود. کسانی که از تروریسم داعش جدا شدند در مجموع انتقادات شان در یک کتاب نمی گنجد ولی تروریسم مجاهدین بنا به گفته و اعتراف خودشان 428 کتاب در باب نقض حقوق بشر و تفکرات شان نوشته شد و این تازه کوچکترین است و آثاز شفاهی و قلمی و قدمی اعضای معترض صدها بار بیشتر از اینها است. به همین دلایل و دلایلی که در این نوشتار نیامده، مجاهدین خلق را نمی توان در ردیف گروههای تروریستی قرار داد بلکه، ترورریسم مجاهدین را بنا بر آنچه که اتفاق افتاد، سابقه 52 ساله به جای شش ماه و یکسال، رهبرانی غیر پاسخگو و فاسد و تبهکار، کمیت و کیفیت ترور و جنایت و تلفات، تشویق و تبلیغ جهل و خرافه، ابداع تشکیلات سادیستی و مازوخیستی، ایدئولوژی عربی/روسی، اربابان بیشمار و عملکردها و رفتارها و پندارهای غیر سیاسی و غیر انسانی و غیر حقوق بشری، و تقابل با همه نرمها و عرفها و ارزشهای انسانی و اجتماعی و سیاسی؛ می بایست تشکیلاتی سوپر تروریسم و یا ابرتروریسم، به حساب آورد.

„پایان“