دجالیت تنها سبک کار رهبران مجاهدین

دجالیت تنها سبک کار رهبران مجاهدین

دجالیت تنها سبک کار رهبران مجاهدین

کریم غلامی، ایران فانوس، 11.10.2017

عامه مردم جهان هر کدام به چیزی اعتقاد دارند، چه اسلام و چه مسیحیت و چه مذهبهای مد روز مثل اعتقاد به انرژی و یا حتی تفکرات التقاطی، این افکار گذشته از درست و یا غلط بودن آنها به خودی خود خطرناک نیستند. زمانی این اعتقادات خطرناک می شوند که مورد استفاده کسانی قرار بگیرند که مطلقا به آن اعتقادی ندارند. بسیاری از رهبران کشورهای اسلامی بطور مثال عربستان سعودی، این „رهبران!“ روزانه مرتکب جرائم نجومی می شوند و آنها را تحت نام های مختلف لاپوشانی می کنند، دزدی های میلیاردی، تجاوز به زنان تحت نام کنیز و یا تجاوز کیش ها به کودکان که بعضا خبر آن از کلیساها نشر می کند. این روزها، روزهای عزاداری شیعیان بخاطر واقعه کربلا است. پدران و مادران ما که به آن اعتقاد دارند و هر سال عزاداری می کنند این به خودی خود هیچ مشکلی ندارد این داستان زمانی خطرناک می شود که به اصطلاح „رهبران!“ که کوچکترین اعتقادی به آن ندارند از آن برای منافع خود استفاده می کنند.

یکی از خطرناک ترین و از طرفی هم کثیف و تهوع آور، عکس مریم رجوی در مقابل تعدادی آدم بیچاره و درمانده بود که به اصطلاح عزاداری می کردند. بعضا به این فکر می کنم که این افراد چقدر بدبخت و درمانده هستند که هنوز آویزان „رهبران“ ی هستند که بارها و بارها به آنها خیانت کرده اند. این عکس، چیز نیست جزع دجالیت. قطعا او از شوهر مرحوم خود به خوبی آموخته است که از اعتقادات مردم سوء استفاده بکند و تنها یک فرم و نمایش تهوع آور، بیش نیست. یادم است وقتی مرحوم اول مسعود رجوی، در سال 1365 وارد عراق شد بعد از ملاقات با صدام به کربلا رفت و تصویری که از خود بجای گذاشت، تصویر فردی بود که به مانند امام حسین خود و هر آنچه که دارد و ندارد را در راه آزادی مردم ایران فدا بکند. اما تنها چیزی که از این فرد خود فروخته هرگز دیده نشد فداکاری و از خود گذشتگی بود. تنها چیزی که این فرد به خوبی بلد بود، مسئولیت ناپذیری و انداختن تمام گناه ها و اشتباه های خود به گردن دیگران. می توانم صدها نمونه از آن را مطرح بکنم اما فقط به دو فاکت بسنده می کنم:

شکست مجاهدین در عملیات فروغ جاویدان:

همه ما می دانیم که مسئول اصلی شکست و یا پیروزی در هر عملیات نظامی سیستم فرماندهی و افسران آن هستند، گذشته از جزئیات بعد از پیروزی که مجاهدین در عملیات مهران به دست آوردند، غرور سرا پای مسعود رجوی را فرا گرفته بود، لذا بعد از گذشت یک ماه آتش بس بین ایران و عراق بر قرار شد، مسعود رجوی دستور داد تا همه حتی آنهایی که در خارج از ایران هستند برای حمله ای دیگر به ایران آماده شوند. شاید همه این تصویر را دیده باشند که مسعود رجوی روی سن سالن جلسه قرارگاه اشرف دست به کمر راه می رفت و گفت با تمام مخالفت هایی که وجود دارد من می گویم که برویم. مخالفت ها این بود که از عملیات مهران (چلچراغ) کمتر از یک ماه نگذشته است و بسیاری هنوز مجروح هستند و طی یک الا دو هفته نمی تواند آماده شد تا به تهران حمله کنیم حتی آمادگی حمله به یک شهر را نیز نداریم. با این حال، به دستور او همه به سمت ایران حرکت کردند و فاجعه ای که طی چند روز بعد از 3 مرداد سال 1367 بوقوع پیوست. تصمیم گیرنده، مسعود رجوی بود و فرمان آتش را نیز او صادر کرده بود و در حالی که بسیاری از فرمانده هان مخالف بودند و حتی صدام حسین نیز این حمله را احمقانه خوانده بود، ولی مسعود رجوی اصرار بر این داشت. حال بعد از شکست فاجعه بار مجاهدین، تنها کسی که پاسخگو نبود این شخص بود. او با بهانه قرار دادن اینکه اعضای مجاهدین تمام عیار جنگ نمی کنند و عمده انرژی اعضای مجاهدین صرف تمایلات جنسی آنها است برای همین طلاق ها را اجباری کرد.

سال 2003 در رفتن رهبران مجاهدین به خارجه و خلع سلاح آنها:

روز 19 مارس سال 2003 مجاهدین با تمام تجهیزات و امکانات خود قرارگاه اشرف را به سوی مواضع مختلف در شهرهای اطراف ترک کردند. مجاهدین سراپا مسلح و آماده جنگ بودند. اما هر چه منتظر باقی ماندند خبری از دستور پیشروی نیامد و از فردای آن روز یعنی 20 مارس 2003 ارتش آمریکا و متحدانش حمله خود را به عراق شروع کردند و از آن روز به بعد مجاهدین زیر بمباران هواپیماهای آمریکایی کشته می شدند و یا توسط کردهای عراقی. در فوریه سال 2003 مسعود رجوی، یک جلسه عمومی برگزار کرد. در این جلسه، باز با پیش کشیدن فرضیه های مختلف و رویا پردازی، اعلام کرد که اگر در جنگ، آمریکا به سوی مجاهدین شلیک بکند این به معنی حرکت مجاهدین به سوی مرزهای ایران است و در همین نشست بود که مسعود رجوی، لومپن مزدور بی خاصیت خود یعنی آخوند محمد محدثین را صدا کرد تا در راستای این که آمریکا کاری به مجاهدین ندارد، مثلا استدلال بکند. آخوند محمد محدثین، در صحبت هایش اشاره کرد که او به وسیله واسطین خود(منظور همان مزدوران آمریکایی مجاهدین است که با دریافت 10 هزار دلار در برنامه های مجاهدین سخنرانی می کنند) به دولت آمریکا پیام فرستاده که مجاهدین در این جنگ بی طرف هستند و با ارتش آمریکا اعلام آتش بس می کنند و مجاهدین هرگز به سوی آمریکایی ها شلیک نخواهند کرد. این را باید یاد آور بشوم که مسعود رجوی در یکی از مانورهای خود به نام شیر و خورشید که در آن تعدادی از اعضای به اصطلاح شورای ملی مقاومت و تعدادی خبرنگار نیر حضور داشتند، صراحتا گفت که اگر دوباره آمریکا به عراق حمله بکند، مجاهدین در کنار ارتش عراق خواهند جنگید. البته پر واضح است که این شعار تو خالی مسعود رجوی بخاطر غرورش از دیدن مانور نظامی مجاهدین بود. نهایتا آن روز که اعضای مجاهدین برای نبرد به میدان جنگ می رفتند رهبران آنها به سوی اروپا در حال فرار بودند.

واکنش رهبران مجاهدین نسبت به این دو شکست عمده آنها به خودی خود نشان می دهد که آنها در قبال هیچ چیزی مسئول نیستند و فقط حرف هایی است که پایه آن دجالیت و فریفتن مردم است. نه تنها آنها هیچ دلسوزی نسبت به کسی و چیزی ندارند، بلکه اعتقادات آنها نیز تماما پوشالی و تهی است. قصد ندارم به جزئیات صحبت های مریم رجوی اشاره بکنم، مطلقا او اعتقادی به هیچ یک از حرف هایی که زده است را ندارد و مردم ایران برای او هیچ جایی ندارد. تنها چیزی که برای آنها مهم است، پول است و هر که به آنها پول زیادتری بدهد مزدور آنها می شوند.

„پایان“