خانه از پای بست ویران است

خانه از پای بست ویران است

خانه از پای بست ویران است

کریم غلامی، ایران فانوس، 30.09.2017

تا به حال به این فکر کرده اید که ایدئولوژی مجاهدین دقیقاً چه است؟ و این که به چه چیزی باور دارند و چه چیزی را تایید و چه چیزی را نفی می کنند؟ باور کنید، هرگز به این پرسش نمی توانید پاسخ بدهید. از سال 1366 که وارد سازمان مجاهدین شدم تا به امروز، یک موضع ثابت و حرف ثابت در سازمان مجاهدین ندیدم. ایدئولوژی سازمان مجاهدین، سالی یک یا دو بار عوض می شد. بی خود نبود که ایدئولوژی سازمان مجاهدین را مارکسیست اسلامی گذاشته بودند. از آنجایی که اسلام و مارکسیسم دو نقطه مقابل همدیگر هستند و هیچ سازگاری بین آنها نیست، روزی مجاهدین مذهبی های افراطی هستند و روز بعد مارکسیست. آنها یک روز طرف دار دمکراسی و روز بعد تروریست های انقلابی. بعضی ها، مجاهدین را با گروه داعش و یا القاعده مقایسه می کنند هر چند که این مقایسه می تواند درست باشد، ولی اما یک اختلاف بنیادی بین آنها است، داعش و القاعده، دارای یک ایدئولوژی ثابت هستند و حرف امروز آنها با حرف چند سال گذشته آنها، هیچ فرقی نکرده است حتی در بحرانی ترین حالت و در حال شکست و از هم پاشیدن، همان حرف دائمی خود را می زنند.

„عضویت“ در تشکیلات سازمان مجاهدین یک پایه بنیادین است و تمام تشکیلات مجاهدین روی آن سوار می شود. طبق دستور العمل های بنیان گذاران سازمان مجاهدین، عضویت نقطه کیفی است و رده های بعد از آن جنبه کمی دارند. یعنی هر عضو سازمان مجاهدین صاحب خانه است و می تواند روی هر تصمیم گیری تاثیر بگذارد. در ابتدای تشکیل سازمان مجاهدین، پروسه عضویت در سازمان یک پروسه طولانی شش ساله بود. در این شش سال فرد کاندید عضویت در سازمان مجاهدین باید دوره های ایدئولوژیک خاص خود را می گذراند و با آزمایش پس دادن و سوگند خوردن، رسما عضو سازمان مجاهدین می شد. به همین دلیل است که بعد از تاسیس سازمان مجاهدین در سال 1344 تا دستگیری همه اعضای مرکزیت سازمان در سال 1350 هیچ حرکت جدی از این سازمان به ثبت نرسیده است. زیرا همه کادرهای مجاهدین در خانه هایشان در حال کتاب خواندن بودند. البته فکر نکنید که آنها مطالعات آکادمیک داشتند. چند کتاب بود که تمام اعضای مجاهدین آن را خوانده اند، کتابی به نام „راه حسین“ و „نحوه برگذاری نماز و روزه“ و کتاب „نهج البلاغه“ بودند. البته مجاهدین مدعی هستند که کتاب مدرن آن روز „از کهکشان تا انسان“ را نیز مطالعه می کردند. واقعیت این است که شاید حتی یک درصد از اعضای سازمان مجاهدین هم این کتاب را نخوانده اند. باور کنید حتی جلد این کتاب را ندیده اند.

کتاب „راه حسین“ داستان عامیانه ای که همه کس در رابطه با زندگی امام سوم شیعیان و واقعه کربلا می دانند نوشته شده است. این کتاب، توسط سعید محسن یکی از سه بنیانگذاران سازمان مجاهدین، نوشته شده است. این کتاب، دارای هیچ ارزش هنری خاصی نیست  بلکه تنها ارزش این کتاب برای سازمان مجاهدین، تئوریزه کردن مبارزه مسلحانه است و اینکه توسط یکی از بنیان گذاران سازمان مجاهدین نوشته شده است. این کتاب، پیش از اعدام بنیان گذاران سازمان مجاهدین به نام سعید محسن، به ثبت رسیده بود. از آنجایی که این کتاب در درون تشکیلات مجاهدین دارای ارزش معنوی داشت، مریم رجوی در یکی از جلسات درون تشکیلاتی مجاهدین در سال 1369 مطرح کرد که کتاب توسط مسعود رجوی، نوشته شده است و از آنجایی که می خواستند این کتاب اعتبار داشته باشد، به اسم سعید محسن انتشار پیدا کرد. البته اینجا مریم رجوی یک گاف بزرگی داد. این حرف مریم رجوی، به این معنی است که مسعود رجوی، قبل از سال ۱۳۵۷ و بعد از آن هیچ اعتباری نزد مردم ایران نداشته است.

کتاب „نحوه برگزاری نماز و روزه“، این کتاب هم مثل سایر کتاب هایی با همین نام فقط نحوه برگزاری نماز و روزه را می گفت که هر بچه مسلمانی آن را بطور کامل می داند و نیاز به هیچ آموزش و یا مطالعه خاصی ندارد. البته سال 1374 مرا مجبور کردند که این کتاب را بخوانم. تنها نکته جالب در این کتاب این بود که خود سازمان که منتشر کننده و نویسنده این کتاب است آن را سانسور کرده بود. شاید باور نکنید، صفحه بخشی که مربوط به زنان و دوران بارداری آنها بود از این کتاب پاره شده بود. کتاب نهج البلاغه هم که نیاز به توضیح نیست.

از اولین روزهایی که وارد سازمان مجاهدین شدم، بارها و بارها مجبور بودم که قرائت این کتاب ملال آور را گوش بدهم. جالب اینجا است که هر سال مرحوم اول مسعود رجوی، در ماه محرم این کتاب را یک بار برای همه می خواند و طی سال هم چندین بار به بهانه های مختلف، به بخش های مختلف این کتاب استناد می کرد. نکته جالب توجه، در آن است که مرحوم اول مسعود رجوی، به کتابی که „خودش نوشته“ استناد می کرد. وقتی که در سال 1369 مریم رجوی مطرح کرد که این کتاب توسط او نوشته شده است. من سوال کردم، اگر این کتاب توسط خود مسعود رجوی نوشته شده، مسعود رجوی نمی تواند از آن به عنوان یک مرجع استفاده بکند و به آن استناد بکند. هر چند که این سوال مثل بسیاری سوال های دیگر برای من گران تمام شد ولی ارزشش را داشت.

تمامی شعارهایی که مجاهدین سر می دهند، حتی به اندازه سر سوزن به آن اعتقادی ندارند. به عنوان مثال، همین کتاب „راه حسین“ که ایدئولوژی مجاهدین بر آن سوار است، یعنی جنگیدن و کشته شدن تا نفر آخر، چه از رهبر گرفته تا عضو جدید یک روزه. اما طی سالیان دیده ایم که هر بار اوضاع بر وفق مراد رهبران مجاهدین نبوده، آنها پا به فرار گذاشته اند و از صحنه روزگار غیبت کرده اند. مجاهدین کوچکترین اعتقادی به „جامعه بی طبقه توحیدی“ ندارند. آنها هیچ اعتقادی به دمکراسی و آزادی ندارند. آنها هیچ ارزشی برای زنان و مردان و انسانیت قائل نیستند. تنها چیزی که رهبران مجاهدین به آن اعتقاد دارند، پول است و نه هیچ چیز دیگر.

„پایان“