ريزش و فرار از تشكيلات رجوى، دردى بى درمان

ريزش و فرار از تشكيلات رجوى، دردى بى درمان

ريزش و فرار از تشكيلات رجوى، دردى بى درمان

عبدالکریم ابراهیمی، ایران فانوس، 03.09.2017

موج گسترده و متداوم فرار و جدا شدن از بند اسارت فرقه رجوى در آلبانى، عرصه فروپاشى تشكيلات رجوى را بر مسئولين فرقه على الخصوص بر مريم رجوى بعنوان رهبر در نبود موش در لانه خزيده يعنى مسعود رجوى، تنگ كرده است به صورتى كه مريم رجوى،  تمام توان تشكيلاتى و فرقه اى خود را براى جلوگيرى از اين ريزش بكار گرفته است تا شايد بتوانند جلوى اين ريزش و فرار را بگيرند و بدين منظور بيشتر مواقع در آلبانى مستقر است و بصورت انفرادى و چند نفرى با حيله و نيرنگ جلسه و نشست برگذار ميكند و امتياز ميدهد تا شايد نیروهایش را با وعده و وعيد تطميع و موقتاً هم كه شده شكافى كه در اين كشتى به گل نشسته ايجاد شده است، بند آورد. اما محال است ديگر مريم رجوى بتواند مانند عراق، سركوب و سربه نيست و زندانى و شكنجه نمايد و با زهر چشم گرفتن، همه را ساكت و سرجايشان بنشاند.

گذشت زمانى كه رجوى با يك نعره بالاترين مسئول سازمان را كه كوچكترين زاويه اى با خط و استراتژى رجوى داشت، سر جايش نشانده و با اهرم و پشتيبانى اداره امنيت و اطلاعات ديكتاتور بعث يعنى صدام حسين ملعون، افراد را زندانى و شكنجه و سر به نيست ميكرد.

گذشت زمانى كه ناراضى و كسى كه نميخواست تشكيلات را تحمل نمايد، با ماركهاى طعمه و اپورتونيست نشستهاى ديگ برايش ترتيب ميدادند و سوژه را چنان شكنجه جسمى و روحى و روانى مي کردند كه يا به خواسته نامشروع و تروريستى رجوى تن دهد و يا با سرنوشتى مرگبار روبرو شود.

گذشت زمانى كه كوچكترين شكى به افراد داشتند كه با خط و استراتژى و ايدئولوژى سازمان زاويه دارد، فرد  را رسواى عام و خاص ميكردند و در كُرنر ميگذاشتند و او را بايكوت ميكردند كه در بين افراد هيچ كس حق ارتباط با آن فرد را نداشت و مستمر نشستهاى عمليات جارى و رده اى و ديگ، برايش ترتيب ميدادند و چنان زير فشار ميگذاشتند تا روانى شود و بازيچه دست خون آلود مسئولين تشكيلاتش  گردد و اراده اى از خود نداشته و مانند رباط، آنچه در حافظه اش برنامه ريزى ميكرديد همان عمل را انجام دهد، نه يك ذره كمتر و نه يك ذره بيشتر و يا سرنوشتى محتوم در انتظارش بود. همانگونه كه بسيارى  از دوستانم كه تا بحال از سرنوشت آنها خبرى در دست نيست و يا آنهايى كه زير شكنجه كشته شده و يا زير اين فشارها تاب تحمل نياورده و  خودكشى كرده و يا صحنه خودكشى براى آنها ترتيب داده شده و بدين سان آنها را از بين مي بردند.

گذشت زمانى كه زير بيرق ارباب(ديكتاتور بعث) افراد ناراضى را صدها صدها زير شكنجه برده و با تهمت هاى ناروا، منتقد خود را  ميكشتند، نگون بختانى چون  قربانعلى ترابى و خليل بزرگمهر و …. چگونه زير شكنجه شكنجه گرانى مانند كاك عادل و نريمان و مختار،  پرپر شدند و با جنايتكارانه ترين شيوه ها شكنجه  و به قتل رسيدند، شيوه هايى كه الان جانيان داعشى با همان متد مردم بيگناه كوچه و بازار را ميگيرند و با شكنجه به قتل ميرسانند. آيا فكر ميكردند خون بناحق ريخته آنها گريبانشان را نخواهد گرفت!

 البته آنوقتها چنان سر مست از باده بعث و ديكتاتور عراق بودند كه اصلا به ذهنشان هم رقم خوردن چنين سرنوشت زارى كه الان دارند، متصور نبود همانگونه كه داعش در بدو تصرفاتش در عراق و سوريه زير چتر حمايتى اربابانشان، تصور چنين روزى را نميكرد كه خلافت ناداشته اسلامى اش برچيده شود و فقط چشم انداز امارت اسلامى را در سر داشت و فكر ميكرد تمام جهان را تحت  ايدئولوژى ارتجاعى  به زير بيرق تروريستى خود درخواهد آورد، همانگونه كه رجوى،  مغرور از الطاف ارباب و ديكتاتور فكر ميكرد ايران را در چنگ خود دارد.

لذا خطابم به مريم رجوى است كه همين الان در آلبانى دارد با حيله و فريب ميخواهد از ريزش و فرار و فروپاشى محتوم فرقه اش به زعم خود جلوگيرى كند. بعنوان عضوى جدا شده كه به مدت ربع قرن، اسير و برده تشكيلات  شما بوده ام و دور از خواست شما مناسبات را ترك كرده و الان منتقد شما هستم،  توصيه ميكنم از گذشته درس بگيريد و افراد را در انتخاب خود آزاد بگذاريد زيرا كه اگر افراد با انتخاب خود مسير زندگى آينده را انتخاب كنند، به نفع خود شماست چرا كه در پيشگاه عدالت حداقل دفاعى از خود خواهيد داشت. مطمئن باش خانواده افراد اسيرانتان به هر قيمّت ميخواهند عزيزانشان را بعد از عمرى ببينند و اين خواسته به حق آنهاست، اشرف و ليبرتى را بياد آوريد و تجمع خانواده ها براى ديدار عزيزانشان را مجدداً مرور نمائيد و برخوردهاى غير انسانى و دور از شأن شما با آنها را ببينيد. آيا به نفع فرقه ات بود كه چنين تاوان سنگينى از رذالت پشت سر خود در حق خانواده ها جا بگذاريد!؟

الان نه دوران عراق زير حمايت بعث هستيد كه بتوانيد افراد را با مشت آهنين نگه داريد و نه ميتوانید در نبود شوهر مفقود شده يا به تعبيرى گور به گور شده ات آن  طور افراد را مغزشويى كنيد و فريب بدهيد كه كوركورانه برده و اسير خود داشته باشيد. الان به قول خودتان در سرزمين بورژوازى قرار داريد. يعنى طناب مرگ تشكيلاتت و ميدانيد كه نبود و نيستى فرقه شما در اين سر زمين رقم خواهد خورد.  پس لطفا بيشتر از اين مانع خارج شدن افراد از اسارت خود نشويد. بگذاريد عمر پايانى خود را آزادانه و آنطور كه ميخواهند سپرى كرده و زندگى كنند، يك روز زودتر براى اقدام به زندگى كردن براى افراد تحت اسارت غنيمت است. در غير اينصورت رسوايى و جنايتهاى ديگرى براى خود رقم خواهيد زد. مطمئن باشيد، با هر حيله و فريب ديگر قادر به مهار اين بحران ريزش نيرو نخواهيد شد. از اين پس  مطمئن باشيد، خانواده ها به كمك آزادى عزيزانشان خواهند شتافت، آنوقت است كه روسياهى به زغال خواهد ماند و جنايتى افزون بر جنايات بيشمارتان و منتقد افشاگرى فزون تر بر بيشمار افشاگريهايى كه تا كنون شده است، شاهد خواهید بود.

پس با زبان خوش به شما ميگويم، دست از سر اسرا برداريد كه عاقبت سوزناك ترى برايتان رقم خواهد زد. از ما گفتن  و از شما نشنيدن، به اميد تحقق آن روز هر چه نزديكتر.

„پایان“