عملیات فروغ جاویدان نقطه پایان وجود مجاهدین

عملیات فروغ جاویدان نقطه پایان وجود مجاهدین

عملیات فروغ جاویدان نقطه پایان وجود مجاهدین

کریم غلامی، ایران فانوس، 08.08.2017

طی سالیان گذشته، بارها در رابطه سر فصل آتش بس بین ایران و عراق، نوشته ام و یا در آن رابطه صحبت کرده ام اما هر چه که از آن سال می گذرد، اهمیت آن بیشتر و بیشتر خود را نشان می دهد. اولین روزهای سال 1367 بود که عراق تهاجم های گسترده خود را از جنوب و شمال آغاز کرد. زیر ضرب تهاجم های عراق، مجاهدین یک حمله نظامی به نام „عملیات آفتاب“ در منطقه „فکه“ انجام دادند. از اوایل زمستان 1366 مجاهدین به دستور مسعود رجوی در اردوگاه اشرف تجمع کردند و تا قبل از آن آنها در 5 اردوگاه در مناطق مختلف عراق پراکنده بودند. با پیروزی نسبی که مجاهدین در این عملیاتها به دست آوردند، البته با تلفات زیاد، آنها خود را آماده تهاجم بزرگتری کردند. مجاهدین در 29 خرداد 1367 تحت حمایت نظامی ارتش عراق و توپخانه سنگین شهر مهران را تحت عملیاتی به نام „چلچراغ“ تسخیر کردند و بعد از تحویل دادن آن شهر به ارتش عراق، منطقه را ترک کردند. یک پیروزی نسبی دیگر برای مجاهدین. این دو موفقیت نسبی مجاهدین „مرحوم اول مسعود رجوی“ را غرق در توهم کرد.

مسعود رجوی به شدت دچار بیماری روانی توهم بود. او خود را امام زمان می دانست. او توهم داشت که صاحب انقلاب 1357 ایران است و توسط او بود که حکومت سلطنت در ایران سقوط کرد. او حتی توهم داشت که با خدا در ارتباط است و با او قرارداد می بندد. از بیماری روانی مسعود رجوی که بگذریم، دو موفقیت فوق، توهم مسعود رجوی را تشدید کرد و به فکر تصرف تهران افتاد. قبلا با جزئیات در رابطه با آموزش های نظامی در مجاهدین پرداخته ام. به همین دلیل، دوباره به آن اشاره نمی کنم. اعضای مجاهدین در عراق، فاقد آموزش های نظامی استاندارد بودند و از تجهیزات نظامی بسیار پایینی برخودار بودند. این اعضای به اصطلاح آموزش دیده، چند صد نفر بیش نبودند. بسیاری از این افراد در جریان „عملیات چلچراغ“ مجروح شده بودند. چنانکه تعداد زیادی با زخم هایی که همچنان باند پیچی شده بود به „عملیات فروغ جاویدان“ رفتند. بجز این چند صد نفر اما بقیه کسانی که در این عملیات شرکت کرده بودند، فاقد آموزش و تجربه نظامی بودند. تصاویر مسعود رجوی در آن روزها که دست به کمر و با غرور و توهم بر روی سن سالن اردوگاه اشرف قدم می زد و برای رژه رفتن در تهران خیال باقی می کرد، هر کسی را به این فکر می انداخت که او یک روانپریش بیش نیست.

تهاجم به ایران تحت نام عملیات فروغ جاویدان با یک فاجعه انسانی به پایان رسید. عملیات فروغ جاویدان، تنها یک شکست نظامی برای مجاهدین بیش نبود بلکه شکست در این عملیات یک شکست ایدئولوژیک بود. بعد از آن، سالهای طولانی و تاریک در درون تشکیلات شروع شد. تصفیه های درونی و شکنجه و حتی سر به نیست کردن اعضای ناراضی، طلاق های اجباری و شستشوی مغزی اعضای مجاهدین.

بعد از آتش بس سال ۱۳۶۷(۱۹۸۸) شروع بحران های داخلی در داخل مناسبات مجاهدین بود. اولین و جدی ترین سئوال در رابطه با عملیات “فروغ جاویدان” که مجاهدین در آن شکست کمرشکنی را متحمل شدند، کشته شدن بیش از ۱۵۰۰ نفر از اعضای مجاهدین. این شکست، نشان داد که استراتژی مبارزه مسلحانه و آمدن به عراق، اشتباه و خطای بسیار بزرگی بود و از طرفی هم این تئوری که مجاهدین در بین مردم ایران پایگاه دارند، از بین رفت(مجاهدین فکر می کردند که با وارد شدن به شهرهای ایران با سیل حمایت ها و پیوستن های مردم ایران روبرو خواهند شد، ولی در عمل با این که مجاهدین در عملیات فروغ جاویدان تا مرز شهر کرمانشاه پیش رفتند، ولی عملا کسی به آنها نپیوست).

قرار بر این بود که انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین اعضای آنها را از دیدگاه های جنسیتی جدا کرده و به برابری و رهایی انسانی برساند که در نهایت، این رهایی موجب سرنگونی دولت حاکم بر ایران بشود. اما نتیجه این انقلاب چه بود. مجاهدین اعضای خود را بطور جنسیتی از همدیگر با کشیدن دیوار و سیم خاردار، جدا کردند. مجاهدین بجای رهایی از تفکر جنسیتی، به جدا سازی و تبعیض جنسی رسیدند. قرار بود، مجاهدین به یک پیکر واحد تبدیل شوند اما بجای آن آنها به بی اعتمادی کامل از هم و شستشوی مغزی و فحاشی و کتک کاری در درون مناسبات خود رسیدند. کسانی که تا سالهای قبل همدیگر را برادر و خواهر می دانستند و به هم اعتماد داشتند و حاضر بودند برای هم جان خود را فدا کنند، اما حالا در بین همین مجاهدین بجز کینه و تنفر از هم چیز دیگری باقی نمانده است.

اما امروز مجاهدین در کجا ایستاده اند، رهبر آنها „مرحوم اول مسعود رجوی“ 14 سال فراری است. هیچ سند معتبری مبنی بر زنده بودن او در دست نیست. تنها خبر مرگ او توسط وزیر اطلاعات سابق عربستان سعودی مطرح شده است. مریم رجوی، عکس کشته های مجاهدین را دو دستی تقدیم آمریکا می کند. تنها باقی مانده اعضای مجاهدین که اکثریت آنها پیر و بیمار و از کار افتاده هستند، در انزوای کامل به حقارت در اسارت ادامه می دهند. فروغ جاویدان که قرار بود „بیمه نامه“ مجاهدین خلق باشد، جام زهری بود که مجاهدین را آرام آرام از پای درآورد.

„پایان“