!از دلقکی تا مقاله نویسی

از دلقکی تا مقاله نویسی!

۱۴/۰۵/۱۳۹۶           

رضا اکبری نسب، ایران اینترلینک، 06.08.2017

نوشته ی بی ربطی با عنوان ” امامزاده‌های باسمه‌ای، حرامزاده‌های سیاسی”! از حمید اشتری نامی دیدم که بدون اینکه اول وآخر نوشته اش ارتباطی بهم داشته باشد ، مرا مورد لطف قرار داده و ” ابله ونادانم ” معرفی کرده بود و خلاصه اینکه گفته بود که من نادان با یک دوجین ازنام مستعار استفاده کرده وبرعلیه فرقه ی رجوی وبنفع حکومت عمل میکنم وجرات آوردن نام ام را درنوشته هایی که مربوط به دیگران – والحق جزو علمی ترین مطالب درتحلیل باند رجوی بحساب میآیند واغلب مورد تایید من نیز-  ندارم !

توضیح این نکته بر خواننده ای که آشنائی با سرنوشت وزندگی من ندارد – که دردشان هم نیست انصافا-  که من برادری بنام سید مرتضی اکبری نسب دارم که در سال ۱۳۶۳با تصور کمک به استقلال کشور وبرقراری عدالت اجتماعی به صفوف خارجی مجاهدین پیوست ، ضروری است !

این برادر نازنین من همسر با تحصیلات ۴ابتدائی ، سنتی ، بسیار فداکار ومطلقا غیر سیاسی خود را به همراه سه فرزند ۳تا ۵ ساله به خارج برد و سرانجام از کمپ اشرف سر درآورد!

این زن داداش ۲۵ ساله و بسیار عاطفی من، شانس آنرا داشت که قبل از شیوع طلاق ها ، بطریق ناجوانمردانه ای از فرزندانش جدا شده ودرعملیات فروغ جاویدان  شرکت داده شده وکشته شود تا بعد از این عملیات وانقلاب مریم ، تبدیل به یکی از کنیزکان رجوی نشود ومن ضمن ابراز تاثر شدید  وهمیشگی ازاین کشته شدن ، بازهم معتقدم که شکر که کشته شد ونماند که  طلاق گرفته  وبه حرمسرای رجوی رجوی منتقل شود!

یاسر اکبری نسب که پسر بزرگ این دو زوج بد شانس بود ودرزمانی که هنوز به سن قانونی نرسیده بود ، از کمپ آلمان به اشرف منتقل شد وازهمان اوایل کار دریافت که صحبت مهمانی و دیدار پدر واقامت فقط سه ماهه درعراق دروغ بوده وناچار به طرح اعتراضات وسیع نموده که نتیجه اش خود سوزی شدن در تابستان ۱۳۸۵بود!

درمراسم یادبود او، من بطور طبیعی بعنوان عضو ارشد خانواده وهمچنین یک کارشناس مسائل سیاسی ، سخنرانی مبسوطی کردم و ازاین ببعد بود که شخص مسعود رجوی کینه ی حیوانی اش برعلیه من شدید تر شد وعمله ی واکره اش را واداشت که برعلیه من مقاله ( مثلا مقاله )بنویسند!

درگیری قلمی خانواده های ستم دیده از تشکیلات رجوی وجدا شدگان ازاین تشکیلات با این گروهی که شدید ترین وطن فروشی را پیشه ی خود ساخته ، بیشتر شده و خانواده ها ی آذربایجانی اتفقاقا مستدل تر مینویسند که  این خودئ خاری میشود بر چشم رهبران فرقه وآنها برای کم اثر کردن این سوزش ، عمله واکره ی خود را وا می دارند که برعلیه آنها وازجمله من – که میدانند بهتر ازانسان های عادی نوکری اینها به امپریالیزم را درک کرده وممکن است حرف هایی بزنم – حمله ور شوند!

دراین میان خوش شانسی من این است که فرزندان آذربایجان قلم های قدرتمندی دارند واحتیاج به زحمت من نیست وبنابراین من درخشش وحضوری دراین جنگ وجدل خانواده ها با باند رجوی ندارم که البته اگر این فرزندان رشید وقلم بدست نبودند ، من با کمال میل حاضر میشدم که درد دل خانواده های هم درد را مطرح کرده وهم بعنوان یک مبارز راه استقلال، آزادی وعدالت اجتماعی ، ادای دین مینمودم که البته موارد اخیررا در مطبوعات غیر مرتبط با مسائل فرقه ی رجوی درحد بضاعت و امکانات خود واوضاع کشور ، مطرح میسازم!

پس مشکل  باند رجوی با من بیشتر ازاین جهت باید باشد که تلفات بیشتری از خانواده ی ما گرفته اند و یکی را هنوز دراسارت دارند ودو نفر دیگر را مجبور به اقامت درخارج از کشور نموده اند ومی ترسند که من این جرم سنگین را برآنها نبخشم!

من لازم نمیدانم  درجواب آقای اشتری که زمانی دلقکی میکرد وامروز ازسر گرفتاری زیاد فرقه ی رجویه ، مقاله نویس شده ( رفته رفته قشو قلمدان شد – کهنه مهتر وزیر ایران شد ) ، وقت خودم را به هدر دهم وتنها علاقمندان محترم را به مراجعه به آدرس های زیر – که دراصل مانیفست من است درمورد سازمان استحاله شده ی مجاهدین خلق سابق- حواله میدهم!

http://www.nejatngo.org/fa/posts/4151

و:

http://www.nejatngo.org/fa/posts/4255

در پایان این سئوال را از آقای اشتری می پرسم که چرا مانند صابر و همکارانش ، شیوه ی پسندیده ی نقل قول ونقد محترمانه را الگوی خود قرار نمیدهد؟!

خواننده ی محترم با خواندن ترهات وفحاشی های آقای اشتری ، نخواهد فهمید که من چه گفته ام و نوید وصابر ودیگران چه میگویند که من بعنوان مثلا جلودار انها؟! مورد اینهمه حملات قرار گیرم.

بلی موضوع مسبوق به سابقه ی ده ها ساله ومخصوصا ۱۱ سال اخیر است وسوزش رجویه ای ها ازاین بابت باید باشد وگرنه کار تازه ای ازطرف من انجام نگرفته و به آن تعداد از آذربایجانی ها که کار تازه کرده اند و من معمولا درشبکه های اجتماعی مطالب آنها را لایک میزنم ، دست مریزاد میگویم!

رضا اکبری نسب

ایران

تبریز

(پایان)