افراد عادی از آنها میهراسند، و اهل فکر، از هضم اندیشههای آنها که چهل سال پیش نیز کارآمد نبود، درماندهاند. مجاهدین از پوست انداختن، بهروز شدن و رساندن خود به قافلهی تغییر، طفره میروند
Autor: Fanous
به نظر می آید از این پس مریم رجوی به همراهی و کارچاق کنی آمریکا ، آلبانی را به عنوان محل اصلی حساب و کتاب و برنامه ریزی تحرکات خود انتخاب کرده است و بی سر و صدا تلاش دارند فرانسه و پاریس را بشکلی نامحسوس و پنهانی ترک کنند ، و چند سالی را نیز این چنین افراد را سر کار بگذارند
جان مک کین، یکی از جنگ طلبان سر سخت است که دشمنی دیرینه ای با ایران دارد و همواره خواستار حمله به ایران بوده است. او در آوریل 2007 در جلسه ای در کارلینای جنوبی در آوازی پشت میکروفون چنین می خواند „بر روی ایران بمب بمب بمب بمب بریزیم“. مک کین، همچنین با تاریخ ایران نیز کینه می ورزد. او در یکی از سخنانش گفته است „من همچنان اندیشناک جاه طلبی آنان (ایرانی ها) هستم که چیرگی ایرانی بر منطقه به درازای تاریخ است
در دنیا ی فرا ملی و پیچیده ما، چگونه میتوان رویای انقلاب را در سر داشت ؟ دوست دارم بدانم چه ایده ی عینی و سازمند ی میتواند در سر آنها ئی باشد که هنوز از انقلاب حرف میزنند . ما میتوانیم انقلابی فرهنگی و یا جنسی از نوع ماه مه ۱۹۶۸ فرانسه را متصور شویم که آن هم با فرآیندی طولانی و اکثرا نا آگاهانه خواهد بود و مطمئنا یک قیام برنامه ریزی شده نیست
ظریفی می گفت که تنها زمانی که در طول تاریخ یک ایرانی یک آمریکائی را کشته است مربوط به ترور 6 مستشار و بازرگان آمریکائی در داخل ایران به دست سازمان مجاهدین خلق در دوران قبل از انقلاب می شود. اما جالب است که همین سازمان، با این سوابق، از حمایت بی دریغ آمریکا برخوردار است و در واشنگتن در نزدیکی کاخ سفیر دفتر دارد ولی ملت ایران مورد تحریم و تهدید و فشار آمریکا قرار می گیرند
درنتیجه، اگر ترور و تروریسم در مسیر زمان اهداف و روش و ابزار و سوژه و کیفیت نیروهایش را تغییر داد و خود نیز تغییر کرد، از مشروعیت نسبی به نامشروعیت رسیده و یا حداقل در مناطقی از کره رمین این چنین بوده، روشهای مبارزه علیه تروریسم نیز نمی تواند به مثابه گذشته از نوع زندان و خشونت باشد، بلکه روشهای مبارزه نیز تغییر کرده یا می تواند تغییر کند
شکست استراتژیکی فرقۀ رجوی با خروج از عراق و انتقال به آلبانی و اروپا از جمله موج جدایی و ریزش نیرویی در داخل تشکیلات فرقه و در بیرون آن و مشخصا فاصله گرفتن ودوری گزیدن حامیان سابق دلاری آن در میان شخصیتهای عرب و عراقی از این فرقه در نتیجۀ قطع مواجبشان با بی نیازی به لابیهای عرب
مردم ایران طی سالیان گذشته نشان دادند که هیچ تمایلی به خشونت ندارند و خواهان یک انقلاب جدید نیستند، آنان خواهان دمکراسی از طریق مسالمت آمیز هستند. برای همین در انتخابات شرکت می کنند تا روزی به این خواسته خود برسند، به امید آن روز
اما تجربه نشان داده کسی که برای دیگران چاه میکند خود به چاه می افتد همان چاهی که امروز مسعود رجوی به ان افتاده که حتی کل این فرقه نیز نمیتوانند از چاه بیرونش بیاورند مسعود رجوی همان چاه کنی است که سالها برای دیگران چاه میکند حتی برای نزدیک ترین یارانش اما اخر چه شد ؟
خط کشی اخیر آن هم از جانب رضا پهلوی، نشانگر اوج بی اعتمادی عموم نسبت به مجاهدین خلق است. نسبت به گروهی که در راه رسیدن به پول و قدرت، همه راههای ضد ایرانی و ضد انسانی را پیمود و در انتهای راه، تنها چشم امید به درگاه آمریکا و عربستان و اسراییل، دوخته بود که حال با خط و سیگنالی که تازه از راه رسیده است، مریم رجوی و سایر سران فرقه رجوی، می بایست خط و فاز جدید مبارزه