سالگرد تأسيس سازمان يا سوء استفاده فرقه رجوی از بنيانگذارانش
عبدالکریم ابراهیمی، ایران فانوس، 09.09.2019
در شهريور 1344 سازمان مجاهدين خلق توسط سه تن به نامهاي سعيد محسن، محمد حنيفنژاد و على اصغر بديع زادگان كه از اعضاي نهضت آزادي ايران بودند، تشكيل شد. از سوي ديگر بنيانگذاران سازمان با بررسي دلايل شكست جنبشهاي گذشته و پس از چند سال مطالعه و بررسي سطحي در متون ديني و چند كتاب ماركسيستي و مائوئيستي، تحتتأثير فضاي انقلاب مسلحانه ناشي از تجربههاي دولتهاي كمونيستي شوروي، چين و كوبا در نهايت به اين نتيجه رسيدند كه تنها راهكار مبارزه با رژيم سلطنتي، نظامي و وابسته پهلوي، پيگيري استراتژي مبارزه مسلحانه است. با وجود اين، اگر چه سازمان مجاهدين خلق ايدئولوژي اسلامي را به عنوان مكتب سازمان پذيرفت اما علمي دانستن متون ماركسيستي و بهرهگيري وسيع از آنها بر ايدئولوژي آنان تأثير گذاشت. در واقع، در متدولوژي مسير مبارزاتي آنان كه مرحله آخر آموزش ايدئولوژيك سازمان نيز به حساب مي آمد و بعدها به صورت كتاب شناخت نيز تدوين شد، با استفاده از مدارك دسته دوم ماركسيستي مانند آثار فلسفي مائو، اصول مقدماتي فلسفه ژرژ پوليتسر و ماترياليسم ديالكتيك و ماترياليسم تاريخي استالين و…، روش شناخت ديالكتيك مورد بحث و آموزش قرار گرفت و با پذيرش اين مباحث به عنوان اصول شناسايي ديناميك به مثابه علم، زمينه تجزيه و تحليل آنان از اسلام بر اساس ديدگاهي ماركسيستي به وجود آمد. از اين رو، سازمان تحتتأثير رويكرد التقاطي، استراتژي خود را مشي قهرآميز در جهت سرنگوني رژيم پهلوي از طريق همگاني كردن مبارزه مسلحانه قرار داد و بدين منظور به تشكيل شبكهاي نظامي كه مسئوليت تدارك مبارزه مسلحانه را بر عهده داشت، پرداخت.
بر اين اساس، سازمان در سال 1347 خط مشي خود را تحت تأثير تجربيات انقلابيون كمونيستي، بر محور تودهاي كردن مبارزه و ايستادگي در مقابل جوّ پليسي براي شكستن سد يأس و از بين بردن ثبات سياسي رژيم از طريق عمليات مسلحانه آغاز كرد و تأكيد كرد كه پيروزي نهايي از طريق «ارتش آزاديبخش» و جنگهاي چريكي امكانپذير است. لذا سازمان براي تدارك عمليات مسلحانه گروههاي تيمي اطلاعات و تداركات تشكيل داد و براي فراگيري فنون نظامي با سازمان آزاديبخش فلسطين ارتباط برقرار كرد و در اين چارچوب برخي از اعضاي سازمان به اردوگاههاي فلسطيني در كشورهاي عربي مانند سوريه، لبنان و اردن اعزام شدند. پيش از نخستين عمليات نظامي كه براي مراسم جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي تنظيم شده بود اكثر رهبران و اعضاي سازمان در شهريور سال 1350 دستگير شدند. در اين ميان تمامي اعضاي كميته مركزي سازمان به جز مسعود رجوي اعدام شدند. اين وضعيت عملاً سرآغاز دوره دوم فعاليت سازمان مجاهدين خلق يعني بازسازي و تغيير ايدئولوژي آن در خلال سالهاي 1354-1350 بود. در واقع اگرچه دستگيري گسترده اعضا و كادر رهبري سازمان در شهريور 1350 ضربه اي اساسي به اين سازمان وارد كرد اما بهرغم اعدام هسته مركزي سازمان، در فاصله سالهاي 1351 تا 1354 با بازسازي سازمان با مركزيت جديد، عملياتهاي مختلف نظامياي مانند نبرد خياباني، بمبگذاري در اماكن مهم دولتي و ترور شخصيتهاي نظامي توسط سازمان صورت گرفت. در سال ١٣٥٤سر برآوردن جريان انقلابى – ماركسيستى و شقه شدن سازمان، رجوى فرصت طلب و خونخوار با دجاليت و فريب عده اى از دوستان را در زندان حول محور خودش جمع كرد و به ترد جريان انشعابى پرداخت و براى كسب قدرت و يدك كشيدن اسم مجاهدين و وجهه بنيانگذاران سازمان به تسويه حساب درونى روى آورد و نسبت به همرزمان قديمى خود كه اينك انشعاب پيدا كرده بودند رويكرد مزورانه اى داشت تا جايى كه براى هسته بيرون از زندان تكليف شده بود كه اشخاص انشعابى از سازمان هر جا كه باشند در تور پليسى ساواك انداخته و يا آن ها را به قتل برسانند.
رجوى استارت قبضه كردن و دزديدن سازمان از همان نقطه را زد و پس از پيروزى انقلاب و آزادى از زندان به دنبال كيش شخصيتى كه داشت و تشنه قدرت بود، رفت. ابتدا با آقاى خمينى نقش مريد و مرشد بازى كرد وقتى آقاى خمينى از نيات پليد او و قدرت طلبى اش آگاهى يافت او را كه خوى درندگى و تروريستى در وجودش موج ميزد از دور و بر خود طرد كرده و بيرون انداخت. رجوى كه با اين كيش شخصيت و خودبزرگ بينى خواب رهبرى انقلاب مردم را در ذهن پوسيده خود داشت وقتى كه ركبش به خمينى نگرفت و چاره ساز نشد، ماهيت اصلى خود را براى كسب قدرت نشان داد و به ترورهاى كور خيابانى روى آورد و در خيابان هاى تهران و ديگر شهرهاى بزرگ ايران حمام خون راه انداخت. خط مشى مؤسسين سازمان تا سال ١٣٥٤ دوام آورد و سپس به قهقرا برده شد. رجوى كه يك سر طيف يدك كشيدن اهداف بزرگ بنيانگذاران سازمان كه همان عدالت اجتماعى و برابرى است، بود. بعد از پيروزى انقلاب و ناكام شدن از قدرت كاملا ماهيت خود را نشان داد كه نه تنها رهرو مؤسسين سازمان نيست بلكه با سؤء استفاده از نام بنيانگذاران سازمان آن را كاملا به نفع خود مصادره و با سياست شيطانى خود صد در صد، ضد آرمان مؤسسين اوليه سازمان قدم برداشت و با استفاده از نام آن ها با ديكتاتورى و سركوب در سازمان جايگاه خود را در رأس قدرت تثبيت كرد و با به كشتن دادن موسى خيابانى، رجوى چنان چهارنعل در پياده كردن اهداف خود به اسم سازمان تاخت كه در نقطه اوج ارتقاع خود در رأس قدرت، در اختيار گرفتن زن همكار خود و به چنگ آوردن او بود كه نهايت آرزوى اش يعنى بر كرسى نشاندن خود بعنوان رهبر عقيدتى موج ميزد. اين نقطه فرو رفتن رجوى در باتلاق خيانت، مزدورى، خودفروشى و وطن فروشى بود و با اين اهرم هر جنايت و خيانت و ترورى را توجيه و قدرت خود را تثبيت كرد.
حال رئيس جمهور خود خوانده در نبود شوهر ترسو و بزدل خود هر ساله سالگرد تأسيس سازمان مجاهدين حنيف بزرگ را به اسم مسعود خيانت پيشه جشن مي گيرد! راستى فلسفه اين همه دروغگويى و خرج هاى هنگفت در اين روز براى چيست؟
واقعيت اين است كه تشكيلات در دل بورژوازى و به قول خودشان مستقر در اشرف ٣ در آلبانى طناب دور گردن رهبرى و مسئولين جنايتكار و تروريست اين فرقه شده اند و با هر ترفندى كه بكار ببرند نخواهند توانست جلوى فروپاشى آن را بگيرند. به همين دليل به هر دستآويزى چنگ مي زنند كه بتوانند شايد چند صباحى ذهن افراد اسير در چنگال خود را آرام سازند و قدرت طغيان و فرار را از آن ها بصورت موقت بگيرند. به همين دليل به هر خاشاكى چنگ مي زنند و از كاهى به نفع خود به دروغ كوهى مي سازند.
مراسم سالگرد امسال با زرق و برق خاص ترى نسبت به سال هاى گذشته برگزار كردند. با حضور مريم رجوى و سخنرانى ديكته شده زهرا مريخى مسئول اول فرقه و چرنديات تكرارى هزار باره و ادعاهاى فوق سنگين در حمايت مردمى و كانون هاى شورشى ادعايى سران رجوى كه تداعى سرنگونى كذايى را در ذهن مخاطب خود كه همان اسيران در آلبانى هستند جا بيندازند و موقت بر آلام خود ناشى از فروپاشى مرحمى نهند اما بدانند كه نوش دارو بعد از مرگ سهراب بي فايده است و تشكيلات در دل بورژوازى محتوم به فروپاشى خواهد بود. به اميد نابودى تفكر ترور و تروريسم در ایران و همه جای جهان.
„پایان“