راز بقاء  مجاهدین خلق در چیست؟

راز بقاء مجاهدین خلق در چیست؟

راز بقاء  مجاهدین خلق در چیست؟

ایران فانوس، 25.05.2019

مجاهدین خلق، با همه فراز و نشیب و خطراتی که طی سال های جنگ و مبارزه و زندان و تبعید، بقاء شان را تهدید کرد و آنان را تا مرز تحلیل های مرگبار و خودزنی و خودویرانی پیش برد، با این وجود بیش از پنج دهه در صحنه نظامی و سیاسی باقی ماندند که این در مجموع یک پژوهش و کندو کاو را طلب می کند که چرا؟ چرا آنان که در صحنه نظامی و سیاسی و ایدئولوژیک، بزرگ تر و یا کوچک تر بودند، از دور خارج شدند ولی مجاهدین خلق، باقی ماندند. راستی، راز بقاء مجاهدین خلق، در چیست و کجاست؟ آیا آن ها در آینده نزدیک نابود خواهند شد و یا جاودان باقی خواهند ماند؟ آنان چه سرنوشتی پیش رو دارند؟ این ها، پرسش هایی است که در زیر سعی می شود پاسخ قانع کننده را اعتراف کنیم و راز  بقاء مجاهدین خلق را برملا کنیم.

مجاهدین خلق، تا کنون 54 سال عمر کردند که طی این دوران تنها دو بار اعتلا و پیشروی داشتند و مابقی سنوات را در حال عقب نشینی و افول بودند. هر دو باری که اعتلا داشتند، در اصل مفت خوری و استفاده از هیجانات و انرژی های برآمده از توده های مذهبی بود. اولی در اثر قیام 15 خرداد سال 1342 بود که به تشکل و انگیزه مبارزاتی و ارتقاء این گروه از سال 1344، انجامید و دومی در اثر انقلاب 22 بهمن سال 1357 بود که باعث آزادی این گروه از زندان و جذب نیروهای مردمی منجر شد و هر بار حداکثر تا پنج سال ادامه داشت و پس از آن، دوران افول و قهقرا آغاز شد.

اما طی همین دوران و فراز و نشیب، بسیاری دیگر از احزاب و گروه های ایرانی که اعتقاد به مسایل سیاسی و نظامی نیز داشتند و تعدادشان طی پنج دهه اخیر به صدها حزب و گروه می رسید از دور خارج شدند.

در ارتباط با رمز و راز بقاء چندین دهه مجاهدین خلق، از هر کس پرسش شود، طبیعی است پاسخی در خور شعور و فهم و منافع خود می دهد. از دوست تا دشمن، از حکومت تا مردم، از موافقین تا مخالفین، طبعاً به مسایلی خواهند پرداخت که بیشتر جنبه تاریخی و مذهبی و سیاسی و نظامی خواهد داشت مثلاً؛

 رهبری شجاع و با بصیرت، سخنوری و سازماندهی، توانمندی و لیاقت های رهبر، نیروهای صادق و فداکار، پاسخ به تضاد دوران، ایدئولوژی، تشکیلات، مبارزه مسلحانه، انتقام و خونریزی، نفاق و دورویی، خشم انقلابی، حمایت های مردمی، حمایت های خارجی، دلارهای بیگانه، باجدهی و باجگیری، شکاف زیستن، جاسوسی و مزدوری، فرصت طلبی و اپورتونیسم، کینه و عداوت، فریبکاری و دروغ، گروگانگیری و برده داری، سختگیری و تبهکاری، سرکوب و اختناق، انقلاب ایدئولوژیک و ده ها مورد دیگر از همین نمونه ها را خواهند گفت که اگر همه این ها درست باشد ولی در اصل رمز و راز بقاء چندین دهه مجاهدین خلق دو چیز دیگر است که معمولاً تا کنون کمتر کسی به آن پرداخته است.

بارها از جانب مجاهدین شنیده شد که آنان رمز و راز بقاء شان را رهبری و فدا و صداقت و جنگ صد برابر و ایدئولوژی و غیره، یاد کرده اند که همه این ها را سایر گروه های تروریستی و احزاب رادیکال و حکومت های توتالیتر نیز دارند که مدام، می آیند و می روند. مثلاً در مورد رهبری، رهبری مجاهدین خلق در ابتدا محمد حنیف نژاد بود که آمد و رفت ولی سازمانش باقی ماند؛ سپس مسعود رجوی بود که او نیز آمد و رفت ولی فرقه اش باقی ماند و النهایه مریم قجر آمد و اگر روزی او نیز برود باز هم فرقه مجاهدین باقی خواهد ماند. رهبری و سایر اهرم ها و ابزارها، اگرچه نقش و سهم دارند، اما دو ستون و اهرم نگهدارنده مجاهدین خلق، هیچ کدام از این ها که شمرده شد نیستند.

ما در قرن بیست و یکم زندگی می کنیم. جهان علنی ما ساده است. ولی با وجود همین سادگی و ارتقاء ارزش های انسانی و سیاسی و حقوق بشری، وجود مجاهدین خلق در قلب تمدن و دموکراسی که حدود چهار دهه زندگی و مبارزه کرده و ذره ای تغییر و تحول نکرده بلکه علناً در مقابل همه ارزش های دموکراسی و حقوق بشری، ایستاده اند قدری مشکوک است.

با این وصف، جهان ما پشت پرده و رمز و رازهای پنهانی نیز دارد که تقریباً از چشم و گوش و حتی فهم مردم پنهان مانده است. بعضی از قدرت ها، پروژه ها و برنامه های سری و فوق سری ای در دست دارند که تمایل به افشاء و علنی شدن آن پروژه های مخفی و محرمانه را ندارند بنابراین تا می توانند مردم را تحمیق و عقب نگهمیدارند. یکی از اهرم های فشار و عقب نگهداشتن مردم، استفاده بهینه از ابزار تبلیغاتی و تروریسم جهت ترساندن و تحمیق مردم است به شرط این که تروریسم تحت الحمایه با جهان سرمایه و کلیت امپریالیسم و صهیونیسم جهانی، تضاد منافع نداشته بلکه مستقیم و غیر مستقیم در ید منافع و اختیار آنان عمل کند.

با این حال، می توان حدس زد، تروریستی به نام مریم قجر که نزدیک به چهار دهه در قلب دموکراسی و تمدن اروپا، سکنی گزیده و از همه نوع امکانات آنان استفاده کرده و طی این مدت به اندازه موهای سرش آدم کشته و نقض حقوق بشر کرده و از زندان و شکنجه و سرقت و تربیت تروریست و سرقت و قاچاق انسان و کودک ربایی و پولشویی و توطئه و رشوه دادن و تبلیغات تروریستی و سر به نیست کردن و خودسوزی و برده داری و گروگانگیری و جعل اسناد و ترور و ارعاب و جاسوسی و بسیاری دیگر اعمال و رفتار و پندارهای غیر انسانی داشته و انواع سوء استفاده و زیر پا گذاشتن قانون را در کارنامه سیاه خود دارد و کسی از گل نازک تر به او نگفته و نخواهد گفت، از مشکوک بودن پاراگراف فوق، مشکوک تر است. اتاق فکر استعمار، با وجود و استفاده بهینه از چنین اهرم های فشاری که ترس و جهالت را تشویق و تبلیغ می کنند، نمی خواهد و نمی گذارد تا مردم از حیث علم و دانش و معرفت، رشد و ارتقاء حاصل کنند و از مسایل پشت پرده و سایر پروژه های مخفی شان با خبر شوند. اتاق فکر، با موجوداتی چون بن لادن و البغدادی و رجوی و المظاهری و سایر تروریست های خرد و کلان که از آستین بیرون می آورد مشکلی ندارد اما با کسانی چون آسانژها و اسنودن ها و سایرین که اسرار هویدا می کنند، مشکل دارد.

مورد دوم اما، قدری پیچیده تر از مورد اول و به قولی، از ماست که بر ماست. بقاء و موقعیت، عنداللزوم، علمی و منطقی نیست بلکه علت دیگری نیز دارد. دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا، را چه کسی بر سر کار آورد و در قدرت تثبیت کرد؟ آیا او صلاحیت و توانمندی و سخنوری و شجاعت و بصیرت و لیاقت های انسانی و سیاسی و یا چیز دیگری در چنته داشت که هم اکنون رییس جمهور کشور بزرگی چون آمریکا است؟ بعضاً، فرد و یا گروه ممکن است هیچ کدام از فاکتورهای فوق را نداشته باشد اما اقبالش در توجه و تمرکز مردم به سمت و سوی خودش باشد. در تاریخ و جهان کنونی ما، بسیاری با این که بضاعتی در چنته نداشته و ندارند اما بر اساس باورشان، به راحتی از نردبان ثروت و قدرت بالا می روند.

مجاهدین خلق، علت بقاء شان نه شانس و اقبال و رهبری و سرسختی و نیرو و جادو و جنبل و هیچ کدام از توانمندیهای فردی و جمعی شان، نیست بلکه آنان بر خلاف سایر گروه های تروریستی و قومی که در معرض و کانون توجهات همگانی نیستند و به سادگی در هر برهه تاریخی فراموش می شوند، بس که کشته دادند و کشتند، متاسفانه از این حیث، در کانون توجهات دوست و دشمنان خود قرار گرفتند که همین میزان انرژی و توجهات، باعث بقاء شان شده است. آنان بس که نرم ها و عرف ها و تابوها را به بهانه انقلابی بودن، شکستند و قال و مقال دروغین به راه انداختند و نفرت پراکنی کردند و خشونت را تبلیغ کردند و ارزش های انسانی و سیاسی را به سخره گرفتند، از این بابت، در مرکز توجهات عمومی قرار گرفتند و انرژی ها را به سمت خود جلب کردند و ماندگار شدند.

لهذا، ما در مورد گزینه اول راه حلی نداریم اما در مورد گزینه دوم، راه حل، در عدم توجه و کنار گذاشتن تروریسم از محور تبلیغات مردمی، نهفته است.

کانون سیاسی/ فرهنگی ایران فانوس