رجوی ها به جای تکیه به مردم ایران، پشت قدرت های خارجی پنهان شدند

رجوی ها به جای تکیه به مردم ایران، پشت قدرت های خارجی پنهان شدند

رجوی ها به جای تکیه به مردم ایران، پشت قدرت های خارجی پنهان شدند

کریم غلامی، ایران فانوس، 25.02.2018

در دوران جنگ ایران و عراق ایستادن در صف های مختلف، کار روزمره ای بود. صف های مختلف، مثل صف سهمیه های کوپن، اما رایج ترین صف مربوط به صف نان  بود. ایستادن در صف های مختلف، مسئولیت من بود. بخصوص صف نان که از همه صف ها طولانی تر و ملال آورتر بود و روزی نبود که در این صف دعوایی نباشد. در یکی از روزهای سرد زمستان که تا زانو در برف بودم، آن موقع دوازده و یا سیزده سال بیشتر نداشتم. دو تا پسر که تقریبا هم سن و یا کمی بزرگتر از من بودند، آمدند و جلوی من ایستادند و گفتند که اینجا، جا و نوبت ما است. من از طرفی خسته و از طرفی هم سرما زده بودم، عصبانی شدم و با آنها درگیر شدم و توانستم آنها را پس بزنم. مدت کوتاهی نگذشته بود که این دو با پدرشان به آنجا آمدند، آن مرد مستقیم به طرف من آمد و یک سیلی به من زد و مرا به کناری پرت کرد و بچه هایش را به جای من جا داد. چند نفری که آنجا بودند، به این موضوع اعتراض کردند و یک مردی با آن فرد دست به یقه شد و آنها را از صف بیرون کردند و مرا به جلوی صف بردند و جلو تر از بقیه، توانستم نان بخرم.

این داستان را گفتم تا به وضعیت مشابهی اشاره بکنم. از سال 1357 که دوران حکومت سلطنتی به پایان رسید و جمهوری اسلامی جایگزین آن شد، مجاهدین همواره در تلاش بودند که یک سهم بزرگی از قدرت را به دست بگیرند. هر کاری که می توانستند کردند تا خود را در صف قدرت جای دهند. از آجایی که روش های معمول جواب نداد، مجاهدین متوصل به زور شدند و در این رابطه هم به نتیجه ای نرسیدند نهایتا آنها دست به دامن قدرت های بزرگ تر از خودشان شدند مثل عراق و عربستان و آمریکا و سایرین و طی سالیان همواره از طرف مردم ایران با جواب دندان شکن روبرو شده اند.

در جریان اعتراضاعت طبقه کم درآمد دیماه سال 1396، بسیاری ماهیت واقعی خودشان را نشان دادند از جمله مجاهدین، سلطنت طلب ها و غیره. وطن فروشی هیچ بهانه و توجیحی ندارد.  استمداد از قدرت های خارجی، خیانت به ایران و مردم ایران است. اگر جمهوری اسلام بد است و باید جایگزین شود، تصمیم گیرنده مردم ایران هستند نه قدرت های خارجی. اما طی 40 سال گذشته، تجربه نشان داده است که خشونت راه کار نیست. شعار „تنها راه رهایی جنگ مسلحانه“ پاسخگوی مشکلات ایران نیست. مسعود رجوی همواره مدعی بود که جنگ (جنگ ایران و عراق) مایه حیات رژیم است و استدلال می کرد که چگونه این جنگ پایه ای شد برای رشد و قدرت گرفتن سپاه پاسداران و سایر ارگان های حفظ نظام و همچنین مدعی بود که جمهوری اسلامی برای خروج و فرار از بحران های اقتصادی و داخلی ایران، به بحران های خارجی نیازمند است و حتی آنها را ایجاد می کند. بطور مثال، به مسائلی مانند لبنان و فلسطین اشاره می کرد. اگر این حرف درست باشد، اولین مجرم خود سازمان مجاهدین است. زیرا این مجاهدین بودند که همواره تلاش می کردند آتش جنگ را شعله ورتر کنند. حتی بعد از آتش بس، مجاهدین با پروژه های بسیار زیادی تلاش کردند تا جنگ ایران و عراق را مجددا شعله ور بکنند. مسعود رجوی این پروژه ها را „جرقه و جنگ“ می نامید. مجاهدین همواره تلاش کردند که پای آمریکا را به جنگ با ایران بکشانند. می توان گفت که در این راه خیلی پیش رفتند به مانند بحران پروژه اتمی ایران. می توان نتیجه گرفت که بیشتر از هر نیروی حافظ نظام، مجاهدین بیشترین کمک در حفظ جمهوری اسلامی کرده اند. نکته جالب اینجا است که مجاهدین همواره از قدرت های بزرگ تر از خودشان رکب خورد و مورد معالمه قرار گرفته اند. هر کسی به خوبی می داند که هیچ کدام از کشورهای همسایه ایران توان و قدرت نظامی برای رویا رویی نظامی با ایران را ندارد. بنابراین مجاهدین همواره آویزان آمریکا بودند که پای آنها را به این جنگ بکشانند.

تا به حال من ندیده ام، آیا شما دیده اید که سخنران جلسات مجاهدین خلق یک شخصیت ایرانی باشد؟ این نمونه بسیار بارزی است که مجاهدین خلق در ایران و در بین مردم ایران، جایی ندارند و آنها مزدورانی هستند که با پول و حمایت دشمنان ایران سر پا مانده اند.

„پایان“