انتخابات و انتصابات در فرقه رجوی

انتخابات و انتصابات در فرقه رجوی

انتخابات و انتصابات در فرقه رجوی

ایران فانوس، 18.09.2017

پس از شکست و ختم تاریخ مصرف داعش یا همان تتمه بعث عراق در عراق و سوریه و کور شدن یکی دیگر از امیدهای مجاهدین خلق که قبلاً تاریخ مصرف شان گذشته بود و تنها مصرف تبلیغاتی داشتند، حال برای برون رفت از منجلابی که در آن گیر کرده اند و برای روحیه دادن به نیروهای مسئله دار، ضمن برپا کردن جشن پنجاه و دو سالگی سازمان شان همچنین به زعم خود مسئول اول مجاهدین را همانند سالهای قبل، از میان زنان انتخاب کرده اند.

قبل از همه و بی پرده در مورد کارنامه مجاهدین خلق طی 52 سال اخیر، باید گفت که این سازمان از ابتدا تا امروز ضمن خسارت هنگفت مادی و معنوی از جامعه ایران و عراق و جهان، میلیادرها دلار پول و هزاران خون و لوث کردن مبارزه و عناد با دموکراسی و عدالت، که البته همه اینها نیاز به کارشناسی و محاسبات دقیق تر دارد، هیچ دستاورد مثبتی نداشته است. آنها طی این همه مدت، قادر به تربیت حتی 52 کادر با سواد و معتقد به دموکراسی نشده اند و باقی دستاورها که ادعا دارند، پیشکش شان.

اما در باب انتخابات و انتصابات، موضوع بدتر و تاسف انگیزتر از مورد فوق است. سازمان مجاهدین، از ابتدا تا امروز دارای رهبری عقیدتی و خودکامه ای بوده که خود بدون انتخابات از خمره سر برآورده و از روز اول، خود خود را انتصاب کرده و شک کردن و انتقاد به او از جانب اعضاء و دیگران، جزو گناهان کبیره است. او همواره در میان اعضاء و هواداران، برای خود جایگاهی همتراز با امامان شیعه و پیامبران تعریف کرده اما در عمل جایگاهی بزرگتر از خدا داشته است. می توان حدس زد، در چنین دستگاهی، انتخابات و انتصابات، چه گونه می تواند باشد.

مجاهدین خلق، اولین دستگاه سیاسی و جنگی هستند که ورود و خروج اعضاء به آن، کمیت و کیفیت شان، با سایر احزاب سیاسی و نظامی فرق اساسی دارد. آنها ابتدا اعضاء را با فریب و دروغ و وعده پیروزی جذب می کردند و در انتها از اهرم زور و گروگانگیری، سود بردند و هم اکنون در کشور آلبانی با اهرمهای مختلف از مادی تا گروگانگیری، استفاده می کنند. گروگانگیری، بدین جهت که طی چند دهه اخیر، تمامی اعضایی که از مناسبات مجاهدین خارج شدند، حتی یک نفر از خروجش پشیمان نشده و هوس بازگشت به سرش نزده است.

با این وصف، مجاهدین خلق جهت جذب نیرو هیچ فیلتر و معیاری نداشته اند. از کودک تا پیر از بی سواد تا با سواد و از بیمار تا توانمند، جملگی جزو ارتش وابسته و بی هدف مسعود رجوی بوده اند.

مجاهدین خلق، طی همه ادوار از تاسیس تا کنون، با مقوله انتخابات در درون و حتی برای جامعه ایران، مشکل داشته اند. آنان انتخاب شدن و انتخاب کردن را جزو اختیارات رهبری می دانند و انتخاب کردن را خراب کردن و طلبکار کردن و آگاه کردن و باج دادن، به نیروها و مردم می دانند.

مجاهدین خلق، رهبرانی حاضر و غایب دارند که آنها خود را از خدا بالاتر می دانند. رهبر عقیدتی به زعم خود آگاه به مسایل زمینی و آسمانی و آگاه به اسرار عین و غیب است. با این وصف، او مسایل و منافع جمع و فرد را از خود اعضاء و مردم، بهتر می فهمد و می داند. انتخابات، یعنی زیر سئوال بردن چنین رهبری که خود را مافوق همه کس و همه چیز می داند.

در مناسبات مجاهدین، مسئولیت و مناصب و رده های سازمانی، قراردادهای شفاهی و فرمایشی هستند که جملگی توسط رهبر انجام می گیرد. مسئولیت و مقام، یک امر استحقاقی و تخصصی نیست، بلکه استثماری و ایدئولوژیک است و در اصل، جهت تشویق و استثمار و سر کار گذاشتن اعضاء اختراع شده است. در این دستگاه، بر فرض مثال، یک سرباز یک شبه و با فرمان رهبر می تواند به یک سرهنگ بدل شود و متقابلاً یک سرهنگ با کوچکترین تخطی، به یک سرباز بدل می شود. معهذا، منصب و مسئولیت در سازمان مجاهدین، یک پدیده ایدئولوژیک و تشویقی و فرمایشی و موقتی است و نیروها قادر به استفاده از موقعیت و منصب خود در هر کجا و به ویژه در بیرون، نیستند.

رهبری مجاهدین، جهت بدهکار کردن نیروها، تمامی تخصص و دستاوردهای مادی و معنوی آنان منجمله انگیزه و زندان و دانش سیاسی و نظامی، را به سخره گرفته و هر آنچه نقاظ قوت شان بود را با شماتت و تحقیر و فشار به نقاط ضعف شان بدل کرده و از نو و پس از تحقیر و تنبیه نیروها و به بهانه تسریع مبارزه و ماندگاری شان، ارزشها و منصب و رده های تشکیلاتی جدید و موقتی و تشویقی به آنها اهداء کرده است. در مناسبات مجاهدین، از آشپز تا رییس جمهور، مناصبی موقتی و تشویقی و سر کاری است. آشپز از خود اختیار آش پختن ندارد و رییس جمهور نیز بدون اجازه بالاتر قدرت تصمیم گیری ندارد. یعنی همه هیچ کاره و سیاهی لشکر هستند و در اصل، رهبری مجاهدین، قد و وزن اعضاء را کوتاه تر و سبک تر از خود نیاز دارد و در این دستگاه او مردان را لعین و برده و زنان را عفریته و کنیز، می خواهد.

مناسبات برده داری که در گذشته و بعضی از نقاط زمین حاکم بود، برده ها پس از عمری کار و فرسودگی، آزاد می شدند ولی در مناسبات مادون برده داری مجاهدین، حتی از اجساد اعضاء نیز استفاده های مختلف می شود. از اجساد برای محکوم کردن دشمنان تا راضی نگهداشتن اعضای باقیمانده، استفاده می کنند.

روزگاری در داخل مناسبات مجاهدین، تشویقها دو نوع بودند، رده و زن. افرادی که در اصل و ابتدا برای عدالت و آزادی آمده بودند، پس از برخورد با حقایق درون و ناملایمات، ساز ناهماهنگ زده و به طور مستقیم و یا غیر مستقیم، درخواست رده و زن می کردند. رهبری مجاهدین، بارها و در تجمعات خصوصی و عمومی اعتراض کرده بود که من از کجا زن بیاورم. او یکی از مقاصد انقلاب ایدئولوژیک دوم را زیاده خواهی اعضاء و طلبکار نکردن آنان تلقی کرد و گفت از این پس و جهت تسریع در امر مبارزه، جملگی زنان از آن من است، این امر مفید به حال اعضاء و مبارزه است.

آنان که در تشکیلات رده و منصب سازمانی و پوشالی خود را جهت سرکوب به رخ دیگران می کشیدند و یا می کشند، باید یادآور شد که مقام و منزلت خود رهبر چقدر بوده تا مقام و مسئولیت تحت امر ویران شده اش باشد. در ثانی، مجاهدین خلق از ابتدا تا امروز استقلال مالی و سیاسی نداشتند تا مقام و مسئولیت شان در درون و بیرون، به چشم بیاید. یکی از دلایلی که امروز مناصب سازمانی و جابجایی مسئولیتها را جز خودشان کسی دیگر جدی نمی گیرد، همین موضوع است. آنها از ابتدا دنباله روی گروههای تروریستی در داخل و خارج بودند و از خود ابتکار عمل و تصمیمگیری جدی نداشتند.  آنان از ابتدا وابسته معنوی به جنبشها و کشورهای عربی بودند و از سال 1351 و پس از هواپیماربایی دبی/ تهران، و فرودشان در بغداد این وابستگی شدیدتر شد و از سال 1365 وابستگی به کشورهای عربی کامل شد. مجاهدین خلق، هیچ گاه دارای هویت فردی نبوده اند بلکه تنها یک نفر بود که به همه چیز و همه کس معنا و هویت می بخشید. طی سالهای گذشته تا امروز، از بودجه مالی گرفته تا خط و خطوط سیاسی و جنگی و استقرار و سیاستهای کلان شان را کشورهای مختلف از جمله عراق و آمریکا، بودند که دیکته می کردند. مابقی که سیاستهای سر کاری و پوشالی و مقام و مسئولیت های پوشالی تر بود و تنها مصرف داخلی و شرمنده کردن و بدهکار کردن اعضاء را در بر داشت و به هیچ عنوان معنا و مفهوم و کاربرد خارجی نداشت را در بوق و کرنا می کردند. خود رهبری مجاهدین با همه سوابق و رده های زمینی و آسمانی و مسئولیتهای حاضر و غایبش، چیزی بود که در یک کلام ترکی الفیصل به عنوان مرحوم، ختم کلام شد حال کنیزکان و بردگانش به آنچه که رهبر به آنها اهداء کرده و در اصل پس از مرگ رهبر همه مناصب و مسئولیتها و رده ها خود به خود ملغی خواهند بود را بخواهند به عنوان انتخابات و دموکراسی به خورد خود و دیگران بدهند، متاسفانه یا خوشبختانه، این گونه نمایشات دمده و قدیمی دیگر کسی را نمی خنداند.

کانون سیاسی/ فرهنگی ایران فانوس