هفده ژوئن، آينه تمام نماى چهره تروريستى فرقه رجوى

هفده ژوئن، آينه تمام نماى چهره تروريستى فرقه رجوى

عبدالکریم ابراهیمی، ایران فانوس، 17.06.2016

هفده ژوئن، روزى تاريخى  در مبارزه با تروريسم و تروريسم پرورى است. درست در سال 2003 در اين روز، نيروهاى امنيتى و پليس ضد تروريست فرانسه طى يك عمليات هماهنگ به مقر مريم رجوى و تعدادى از مقرهای سران فرقه رجوى، مريم و ١٦٥ تن از سران و همراهانش را دستگير و باز داشت كرد، اين دستگيريها به خاطر تدارك حملات تروريستى به سفارت خانه هاى ايران در اروپا و همچنين طرح ترور عده اى از جداشدگان از اين فرقه و پولشويى توسط فرقه صورت گرفت. حدود ده ميليون دلار پول نقد از مقر مريم رجوى ضبط شد .

تشكيلات رجوى كه در عراق بعلت سقوط ديكتاتور آن صدام حسين و حامى و پشتيبان اصلى رجوى روحيه خود را باخته بود، با اين ضربه بر پيكره رهبرى سازمان به كلى روحيه نيروها ضعيف تر شد و حتى بالاترين مسئولين فرقه روحيه خود را باخته بودند. يأس و نااميدى در درون تشكيلات چنان بود كه هيچكس حوصله ديگرى را نداشت و برنامه هاى روزانه بهم خورد، نشستهاى عمليات جارى، غسل هفتگى، لايه اى و برنامه ريزیهاى كارى روال خود را از دست دادند و چنان روحيه ها خراب شده بود كه تلاش مسئولين تشكيلات براى روحيه دادن به افراد بي فايده بود. زمزمه فرار و شكست بوضوح در ميان افراد رایج شده بود و سران تشكيلات مستأصل از كنترل آن بودند. فرماندهان بخصوص زنان شوراى رهبرى فرقه با هر ترفندى نميتوانستند جلوى اين مصيبت بزرگ كه واقعيات آينده را براى افراد آشكار مى ساخت، بگيرند .

در درون تشكيلات به يك سرى خودفريبى روى آوردند و با دستورات تشكيلاتى براى خودسوزيها در كشورهاى اروپايى بخصوص فرانسه و بر پا كردن „شو“ تحسن جلوى مقر خالى از سكنه مريم رجوى در اورسورآواز به افراد تشكيلات روحيه ميدادند و با مغزشوئى و دادن شعارهاى توخالى، ميخواستند هر طور شده جلوى اين وادادگى افراد را بگيرند .

يادم است كه فرمانده مركز ما در قرارگاه اشرف، وجيهه كربلايى بود. او يكى از سرسپارترين و جانى ترين افراد دربار و حرمسراى رجوى بود كه خطوط مسعود رجوى در حيطه تشكيلاتى را پياده ميكرد. جلوى سالن غذاخورى صدايم زد و ميخواست به اصطلاح از وضعيت تشكيلاتى ام جويا شود، به من گفت ببين ايدئولوژى خواهر مريم چطور غوغا ميكند، بچه ها خودسوزى كردند، دولت فرانسه را مجبور ميكنيم كه خواهر مريم را آزاد كند، تازه ما به چند نفر گفتيم اقدام كنند واى بحالى كه مجبور شويم خودمان را نشان دهيم و نفرات زيادى فداى خواهر مريم كنيم، آنوقت هيچ قدرتى اراده ايستادن جلوى خواهر مريم را ندارد و همه برايش زانو خواهند زد. بعد گفت، مطمئنا خواهر مريم را آزاد ميكنيم، اگر لازم شد جلوى درب اشرف هم خودسوزى راه مياندازيم، همه افراد درخواست نوشته اند، چرا شما درخواست خودسوزى ننوشتى؟ براى خواهر مريم، اگر همه ما خودسوزى كنيم هم كم است، لازم باشد اينكار را خواهيم كرد، در جوابش البته با كنايه گفتم، چون ايدئولوژى ما اسلام و قران است، خودسوزى حرام است. تا اين حرف را زدم، انگار كه نفت روى آتش ريخته باشى از حالتش معلوم بود دارد در درون ميسوزد. اما چون دستش بند بود و اربابش ساقط شده بود، نميتوانست مثل قبل كارى از پيش ببرد. سعى داشت با توضيحات و مخ كار گرفتن مرا وادار به نوشتن و درخواست خودسوزى كند. شب بعد از شام هم نزديك سه ساعت و نيم در اتاق كار خودش با سيامك كه معاونش بود، در اين رابطه با من بحث داشتند كه قانع شوم درخواست خودسوزى كتبا بنويسم، واقعا خسته شده بودم. ديدم دست از سرم برنميدارند. بالاجبار دو خط نوشتم و درخواست خودسوزى جلوى درب اشرف دادم كه دست از سرم كشيدند و اين داستان به اينجا ختم نشد و بيش از پيش دستگاه كنترل و جاسوسى تشكيلات مرا زير نظر داشت كه فرار نكنم.

وقتى هم كه دولت فرانسه مريم را مشروط آزاد كرد، تمام تبليغات رجوى روى اين متمركز شد و آنرا يك دست آوردى ميدانست كه حتى تأسيس سازمان هم با آن برابرى نداشت. جشنهاى مفصل با هزينه هاى هنگفت ترتيب ميدادند و با شيادى تمام به مدت چندين سال روى اين مانور ميكردند و افراد را مغزشوئى داده و ذهن ها را ميخواستند از فروپاشى فرقه دور كنند. اما غافل از اينكه ديگر هر نوش دارويى براى درد بى درمان فرقه فايده ندارد و ديده شد كه چطور نيروى تشكيلات صد تا صد تا صفوف به اصطلاح مبارزه را ترك ميكردند و پيش آمريكائيها ميرفتند. اما باز سران رجوى از رو نرفته و اشرف، اشرف و سرنگونى، سرنگونى ميكردند. طورى تمسخر آميز كه توى نشستها مضحكه افراد شده بود. اما چى شد آن همه اشرف، اشرف و كانون استراتژى و ظرف مبارزه كه اگر از دست برود، مجاهد وً مبارزه بى معنى است. آيا اين همه خون كه بخاطر اشرف ناپايدار داديد، در سرنوشت محتوم آن تأثيرى داشت؟

خطابم به زوج رجوى است كه آيا اين همه سنگ اشرف به سينه زديد و سرنگونى و مبارزه را به آن گره داديد، حال كه آواره بيابان و گداى حاشيه شهرهاى اروپا شده ايد و اشرف را از دست داديد، خجالت نميكشيد كه اسم مبارزه را تكرار ميكنيد؟ شما پوسيدگان و متعفنين تاريخ مبارزات مردم ايران هستيد و جز نكبت در خاطره تاريخ ايرانى جايى نداريد، اين ادا و اطوارها را كنار بگذاريد و خود را براى محاكمه اى عادلانه آماده كنيد. اما رجوى از رو نمي رود و با شيادى خاص طورى وانمود ميكند كه هنوز هم هست و به مبارزه اش با آخوندها ادامه ميدهد. ولى براى همه روشن است كه تا پول مزدورى و خودفروشى در جيبش سرازير است، شايد از ته چاه نفس و ناله اى سر دهد، اما قطعا شرايط طورى پيش ميرود كه اربابانش بزودى دست از او خواهند كشيد و چون منفعتى برايشان ندارد، او را ول كرده و دست عدالت يقه اش را خواهد گرفت. وضعيت خاورميانه مقدارى سر و سامان بگيرد، شاهد سقوط رجوى به قعر چاه ظلمت خواهيم بود. برگزارى سالگرد آزادى مريم، دردى از رجوى قطعا دوا نخواهد كرد و هر چه در اين وانفساى عمر فرقه در چنته داشته باشند و به ميدان بياورند، نشانگر دست ًو پا زدن بي خود در اقيانوس پر تلاطم است كه بزودى تماميت فرقه را به كام خود خواهد كشيد .

„پایان“